(وج توکیز، ۲۰۱۲). ردگر و همکاران (۲۰۱۱) در یک مدل تئوری با هدف مشخص کردن تاثیرات اجتماعی فرهنگی بر روی نارضایتی بدنی و اختلالات خوردن حمایت هایی برای تاثیرات تفاوت های فرهنگی به دست آوردند، در این تحقیق آن ها به این نتیجه رسیدند که تاثیرات رسانه ها، والدین و هم سالان با میانجی گری درونی سازی لاغری بر نارضایتی بدنی، اختلالات خوردن و عاطفه منفی تسهیل می گردد. بنابراین در تبیین این یافته می توان به تفاوت های فرهنگی و وجود یک متغیر تعدیل کننده اشاره کرد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۵-۲-۷-فرضیه ۷: شاخص توده بدنی اختلالات خوردن را پیش بینی می نماید.
همانگونه که نتایج نشان داد شاخص توده بدنی ،اختلالات خوردن را به صورت منفی پیش بینی می نماید. استیک (۲۰۰۲) در تحقیقی شاخص توده بدنی را به عنوان یک ریسک فاکتور برای نارضایتی بدنی و رﮊیم گرفتن مشخص کردند. هم چنین شاخص توده بدنی نقش مهم و غیر مستقیمی را در ایجاد آسیب های خوردن در میان زنان جوان بازی می کند (استیک،۲۰۰۲). به صورت خاص نارضایتی بدنی به عنوان یک میانجی شناخته شده، به طوری که شاخص توده بدنی بالاتر با نارضایتی بدنی بالاتر مرتبط می باشد و به عبارتی اختلالات خوردن بیشتری را پیش بینی می نماید (گرین لیف، ۲۰۰۵، هرابوسکی و گریلو، ۲۰۰۷، کناردی و بال، ۱۹۹۸، مک لین و همکاران، ۲۰۰۹، مارکوس و همکاران، ۲۰۰۳، آونس و همکاران، ۲۰۰۳؛ به نقل از اسلیوز و همکاران، ۲۰۱۱). هم چنین شاخص توده بدنی به عنوان تنها پیش بین نگرانی های وزن و اختلالات خوردن در نمونه زنان هم جنس گرا شناخته شد (آون و همکاران، ۲۰۰۳). در یک مطالعه طولی رابطه مثبت معنا داری میان شاخص توده بدنی و اختلالات خوردن در زنانی با تناسب بدنی یافت شد (مک کابی و همکاران، ۲۰۰۷، مک لین و همکاران، ۲۰۰۹، گریلو، ۲۰۰۷) که نتایج تحقیقات نا هم سو با یافته های این پژو هش می باشد.
در تبیین این یافته می توان بیان کرد که زنان با شاخص توده بدنی بالا هنجارهای اجتماعی پذیرفته شده را رد کرده و نیازی برای مطابقت کردن با لاغری ایده آل ندارند (پیر گن و همکاران ،۲۰۱۳)، این نتایج در حمایت از نتایج هریسون می باشد که بیان می کند زنان با شاخص توده بدنی بالاتر لاغری ایده آل را رد کرده و به صورت انتخابی خود را در معرض پیام هایی قرار می دهند که عقاید آن ها را محکم می کند (هریسون و همکاران، ۲۰۰۰؛ به نقل از پیرگن و همکاران، ۲۰۱۳).
۵-۲-۸-فرضیه ۸: خودشیء انگاری اختلالات خوردن را پیش بینی می نماید.
همان طور که نتایج نشان داد خودشیء انگاری پیش بین معناداری برای اختلالات خوردن نمی باشد. خود شیء انگاری به وسیله دیده بانی عادتی بدن (یا نظارت بدنی) که در زنان جوان منجر به تجارب منفی بدنی و به عبارتی تعدادی از اختلالات روانشناختی همانند اختلالات خوردن که به طور نا مناسبی در زنان شایع تر می باشد مشخص می گردد. تحقیقات تجربی و غیر تجربی حمایتی از رابطه بین خودشیء انگاری، شرم بدنی و اختلالات خوردن یافته اند (فردریکسون و همکاران، ۱۹۹۸، گرین لیف، ۲۰۰۵؛ به نقل از اسلیوز و همکاران، ۲۰۱۱، آگستوس و همکاران، ۲۰۰۹) که نا هم سو با نتایج این تحقیق می باشد، هم چنین چندین مطالعه از رابطه بین خود شیء انگاری و نارضایتی بدنی در اختلالات خوردن حمایت کرده اند (گرین لیف، ۲۰۰۵؛ گریپو و هیل، ۲۰۰۸، مک کیلنی، ۲۰۰۴، تیگ من و لینچ، ۲۰۰۱و تیکا وهیل، ۲۰۰۴؛ به نقل از اشلی و همکاران، ۲۰۱۳) که هم سو با نتایج تحقیق کنونی می باشد.
در تبیین این یافته می توان به نقش متغیرهای تعدیل کننده و واسطه ای هم چون نارضایتی بدنی اشاره کرد. چندین مطالعه از رابطه بین خود شیء انگاری و نارضایتی بدنی در اختلالات خوردن حمایت کرده اند (گرین لیف، ۲۰۰۵؛ گریپو و هیل، ۲۰۰۸، مک کیلنی، ۲۰۰۴، تیگ من و لینچ، ۲۰۰۱و تیکا وهیل، ۲۰۰۴؛ به نقل از اشلی و همکاران، ۲۰۱۳) که هم سو با نتایج تحقیق کنونی می باشد.
۵-۲-۹-فرضیه ۹: نارضایتی بدنی اختلالات خوردن را پیش بینی می نماید.
همان طور که نتایج نشان می داد نارضایتی بدنی پیش بین معنا دار اختلالات خوردن
می باشد.
چندین مطالعه از هر دو روش مقطعی و طولی استفاده کرده اند تا رابطه بین نارضایتی بدنی و اختلال های خوردن را بررسی کنند. برای نمونه مطالعات نشان داده اند که نارضایتی بدنی به طور برجسته ای با اختلال خوردن مرتبط است (فابیان [۲۳۷]و تامپسون، ۱۹۸۹، مک لین و همکاران، ۲۰۰۹، میلدرسکی و نتیزبرگ، ۲۰۰۸) و یکی از قوی ترین پیش بینی کننده های اختلال خوردن محسوب می شود (پاتون ، سلرز، کافی و ولف [۲۳۸]۱۹۹۹؛ اسپالویدا، کاروبکس، گانداریلاس، [۲۳۹]۲۰۰۲؛ به نقل از قاسمی، ۱۳۸۸) که هم سو با یافته های این تحقیق می باشد.
در تبیین این یافته می توان بیان کرد نارضایتی بدنی از طریق سه مکانیسم موجب افزایش خطر اختلال های خوردن می شود. اولین مکانیسم فرضی نشان می دهد نارضایتی بدنی به تلاش های افراطی برای رسیدن به لاغری آرمانی با بهره گرفتن از رفتارهای رژیمی منجر می شود که در عین حال خطر آسیب های خوردن را افزایش می دهد. مکانیسم فرضی دوم این است که نارضایتی بدنی از طریق ایجاد عواطف منفی(اضطراب یا افسردگی) موجب افزایش خطر اختلال های خوردن و استفاده از رفتارهای جبرانی افراطی می شود. مطابق مکانیسم سومی نارضایتی بدنی مستقیما اختلال های خوردن را تشدید می کند (کسلی ، هازل و وامبولدت، [۲۴۰]۲۰۰۵).
۵-۲-۱۰-فرضیه ۱۰:کمال گرایی، درونی سازی لاغری، خودشیء انگاری و شاخص توده بدنی با واسطه گری نارضایتی بدنی اختلالات خوردن را پیش بینی می نمایند.
با توجه به نتایج تحلیل مسیرهای غیر مستقیم در مدل اصلاح شده کمال گرایی، درونی سازی لاغری خودشیء انگاری و شاخص توده بدنی به صورت مثبت نارضایتی بدنی را پیش بینی نموده، و نارضایتی بدنی نیز به صورت مثبت اختلالات خوردن را پیش بینی می نماید. هم چنین شاخص توده بدنی به صورت منفی اختلالات خوردن را پیش بینی می نماید.
در تحقیق حاضر مشخص گردید که کمال گرایی به تنهایی اختلال خوردن را پیش بینی نمی نماید بلکه با واسطه گری نارضایتی بدنی اختلال خوردن را پیش بینی می نماید. هم سو با این یافته ها کریستین و همکاران(۲۰۰۷) در تحقیقی با هدف بررسی نقش پیش بین کمال گرایی در نارضایتی بدنی نشان دادند که ابعاد متفاوت کمال گرایی در پیش بینی علائم اختلال خوردن به صورت متفاوتی عمل می کنند، به خصوص هنگامی که واسطه های میانجی گر و متعادل کننده ای در این بین وجود دارد. برای مثال، تعامل متغیرها نشان داد که رابطه بین کمال گرایی با جهت گیری اجتماعی و اختلالات خوردن در زنان با میزان نارضایتی بدنی بالا قوی تر می باشدکه این نکته می تواند نمایان گر این موضوع باشد که زنانی که به مقدار زیادی از بدنشان ناراضی می باشند، ادراک توقعات زیاد از سوی جامعه برای آن ها نقش اساسی در آمادگی آن ها برای آسیب شناسی خوردن بازی می کند. هم چنین برادن- کن به نقش تعاملی بین کمال گرایی، رضایت بدنی پایین در رشد بی اشتهایی عصبی اشاره کردند، در تحقیقی دیگر پرابست و همکاران (۱۹۹۵) مشخص نمودند که کمال گرایی سازگارانه و نا سازگارانه با نارضایتی بدنی برای پیش بینی اختلال خوردن در حالی که کمال گرایی سازگارانه با نارضایتی بدنی برای پیش بینی استفراغ عمدی تعامل می کنند. که هم سو با یافته های این تحقیق می باشد. بنابراین در تبیین این یافته می توان بیان کرد که ادراک توقعات زیاد از سوی جامعه برای زنانی که به مقدار زیادی از بدنشان ناراضی می باشند نقش اساسی در آمادگی آن ها برای اختلالات خوردن بازی می کند.
درونی سازی لاغری به عنوان یک ریسک فاکتور برای نارضایتی بدنی و اختلالات خوردن شناخته شده است( استیک، ۱۹۹۴،استیک، ۲۰۰۱، تامپسون و استیک، ۲۰۰۱) درونی سازی لاغری یا وسعتی که افراد ایده آل تعریف شده اجتماع برای جذابیت را به عنوان قسمتی از عقاید خود درونی کرده اند(تامپسون و استیک، ۲۰۰۱) به عنوان فشارهای اجتماعی برای داشتن یک شکل لاغر که به وسیله رسانه، خانواده، هم سالان و تشویق های بین فردی تحمیل می گردد (استیک و شاو، ۱۹۹۴؛ به نقل از اشفعی، ۲۰۱۳). در هر صورت این نوع بدن ایده آل سازی شده که به وسیله جامعه ارائه می شود برای اکثر افراد غیر قابل دسترسی می باشد (هینبرگ و تامپسون، ۱۹۹۷). نتایج متداول در نارضایتی و شرم بدنی در نهایت منجر به اعمال نا سالم خوردن (هینبرگ و تامپسون، ۱۹۹۵) تلاش برای به دست آوردن این نوع بدن می گردد (آلگیاتا و تنتلف- دان، ۲۰۰۴، مرادی و سوبیچ، ۲۰۰۲، استرو و تامپسون، ۱۹۹۵؛ به نقل از اشلی، ۲۰۱۳) که نتایج این پژوهش ها نا هم سو با یافته های این تحقیق می باشد. یک توجیه احتمالی این است که یک متغیر تعدیل کننده ممکن است نقش بازی کند (وج توکیز، ۲۰۱۲). ردگر و همکاران (۲۰۱۱) در یک مدل تئوری با هدف مشخص کردن تاثیرات اجتماعی فرهنگی بر روی نارضایتی بدنی و اختلالات خوردن حمایت هایی برای تاثیرات تفاوت های فرهنگی به دست آوردند در این تحقیق آن ها به این نتیجه رسیدند که تاثیرات رسانه ها، والدین و هم سالان با میانجی گری درونی سازی لاغری بر نارضایتی بدنی، اختلالات خوردن و عاطفه منفی تسهیل می گردد. بنابراین در تبیین این یافته می توان به تفاوت های فرهنگی و وجود یک متغیر تعدیل کننده اشاره کرد.
مطالعات آینده نگر اخیر در حمایت از رابطه بین شاخص توده بدن و نارضایتی بدنی نشان داده اند که افزایش شاخص توده بدن در دوره های یکساله نارضایتی بدنی را پیش بینی می کند (استیک و وایتنتون، [۲۴۱]۲۰۰۲، پرسنل و همکاران، ۲۰۰۴، فیلد، کارماگو، تیلور، برکی، روبرتس و کولدیتز، [۲۴۲]۲۰۰۱؛ به نقل از لینچ و همکاران، ۲۰۰۸) . برای نمونه فیلد و همکاران (۲۰۰۲) در یک مطالعه یک ساله از نوجوانان دریافتند که شاخص توده بدن افزایش نگرانی های وزن را پیش بینی می کرد. بر مبنای شواهد بالا شاخص توده بدن به طور مثبت با نارضایتی بدنی مرتبط است. هرچند شاخص توده بدن بالاتر باشد نارضایتی بدنی نیز افزایش می یابد، از سوی دیگر، مطالعات نشان دادند که نارضایتی بدنی به طور معناداری در رابطه بین شاخص توده بدن و اختلالات خوردن واسطه گری می کند زیرا موجب افزایش رفتارهای خطرناک برای اختلال خوردن می شود. بنابراین در تبیین این یافته ها می توان بیان کرد که افزایش شاخص توده بدنی از طریق افزایش نگرانی های مرتبط با وزن باعث افزایش نارضایتی بدنی می گردد.
خود شیء انگاری به وسیله دیده بانی عادتی بدن (یا نظارت بدنی) که در زنان جوان منجر به تجارب منفی بدنی و به عبارتی تعدادی از اختلالات روانشناختی همانند اختلالات خوردن که به طور نا مناسبی در زنان شایع تر می باشد مشخص می گردد. تحقیقات تجربی و غیر تجربی حمایتی از رابطه بین خودشیء انگاری، شرم بدنی و اختلالات خوردن یافته اند (فردریکسون و همکاران، ۱۹۹۸، گرین لیف، ۲۰۰۵؛ به نقل از اسلیوز و همکاران، ۲۰۱۱). هم چنین چندین مطالعه از رابطه بین خود شیء انگاری و نارضایتی بدنی در اختلالات خوردن حمایت کرده اند (گرین لیف، گریپو و هیل، ۲۰۰۸، مک کیلنی، ۲۰۰۴، تیگ من و لینچ، ۲۰۰۱و تیکا وهیل، ۲۰۰۴؛ به نقل از اشلی و همکاران، ۲۰۱۳) که هم سو با نتایج تحقیق کنونی می باشد. در تبیین این یافته می توان هم سو با فردریکسون و روبرتس بیان کرد که سیستم های گسترده ای از پاداش و تنبیه در فرهنگ ما وجود دارند که بر زیبا بودن فیزیکی و لاغری به عنوان معیاری برای جذابیت تاکید می کنند. به خاطر شیوع شیء انگاری جنسی در فرهنگ آمریکا زنان به این سمت می روند که به بدن خود به عنوان یک شی بنگرند که بیش از هر چیز بر مبنای ظاهر فیزیکی ارزش گذاری می شود، این دیدگاه نسبت به خود باعث می شود افراد خودشان را به جای صفات درونی مانند هوش و ویژگی های شخصیتی طبق ویژگی های بیرونی توصیف کنند. تحقیقات تجربی با این اظهارات مطابقت دارند. برای مثال، نشان داده شده که رضایت تصویر بدنی به طور مثبت با حس زنان از خود رابطه دارد (پولیوی ، هرمن و پلیتر، ۱۹۹۰؛ به نقل از هافشیر۳، ۲۰۰۳). مطالعاتی که درباره عوامل موثر بر خود ارزشمندی دختران انجام شده نیز نشان داده اند که ظاهر فیزیکی مهمتر از عواملی مثل موفقیت تحصیلی یا ورزشی است ( هاتر، ۱۹۸۷؛ به نقل از هافشیر ۲۰۰۳). بنابراین می توان گفت خود شیء انگاری به وسیله دیده بانی عادتی بدن در زنان جوان تر منجر به تجارب منفی بدنی و به عبارتی اختلالات خوردن می گردد.
۵-۴-نتیجه گیری
با توجه به نتایج تحلیل مسیرهای غیر مستقیم در مدل اصلاح شده کمال گرایی، خودشیء انگاری، شاخص توده بدنی به صورت مستقیم و مثبت نارضایتی بدنی را پیش بینی نموده، و نارضایتی بدنی نیز به صورت مثبت و مستقیم اختلالات خوردن را پیش بینی می نماید. هم چنین شاخص توده بدنی به تنهایی، به صورت منفی و معکوس اختلالات خوردن را پیش بینی می نماید.هم چنین کمال گرایی و درونی سازی لاغری، خود شیء انگاری را و درونی سازی لاغری کمال گرایی را پیش بینی می نماید.
۵-۵-محدودیت ها
۱- در این پژوهش از یک سو به دلیل انگیزه پایین و درک ناکافی از هدفهای تحقیق میزان مشارکت و همکاری دانشجویان کم بود.
۲- در این پژوهش به دلیل عدم دسترسی به تعداد زیادی از بیماران با اختلال خوردن، مدل مذکور در نمونه بهنجار بررسی شده است.
۳- در این پژوهش به دلیل انتخاب نمونه از جامعه دانشجویان دختر به مقایسه نمونه دختران و پسران پرداخته نشده است.
۴- در این پژوهش نقش متغیرهای تعدیل کننده ای هم چون عاطفه منفی، حرمت نفس… کنترل نشده است.
۵- در این پژوهش داده ها مبتنی بر داده های خود گزارشی بوده است.
۵-۶-پیشنهادات
۱- پیشنهاد می شود در پژوهش های آتی به تاثیر نارضایتی بدنی بر رفتارهای خطر زای متنوعی هم چون فعالیت های جنسی زود هنگام، رفتارهای خود آسیب زن و خود کشی پرداخته شود.
۲- پیشنهاد می شود به بررسی سایر متغیرهای فیزیولوژیکی (وضعیت یائسگی)، روانی( اهمیت ظاهر، اضطراب پیری، عاطفه منفی، عزت نفس،..) و اجتماعی- فرهنگی (ادراک فشار از سوی خانواده، هم سالان و رسانه ها،اذیت و آزار مرتبط با وزن، نژاد و قومیت، سوء استفاده جسمی- جنسی) بر روی نارضایتی بدنی پرداخته شود.
۳- پیشنهاد می شود به بررسی سایر متغیرها هم چون نشخوار فکری، روان رنجورخویی با و بدون نارضایتی بدنی بر روی اختلالات خوردن پرداخته شود.
۴- پیشنهاد می شود به بررسی دیگر پیامد های خود شیء انگاری هم چون افسردگی پرداخته شود.
۵-پیشنهاد می شود به نقش فرهنگ اسلامی در پیش گیری از خودشیء انگاری در زنان پرداخته شود.
۶- پیشنهاد می شود به بررسی نارضایتی بدنی و اختلالات خوردن در دو گروه پسران و دختران پرداخته شده و سپس نتایج مقایسه گردد.
۷- پیشنهاد می شود به بررسی نارضایتی بدنی و اختلالات خوردن در گروه بیماران اختلال خوردن پرداخته شود.
فهرست منابع
منابع فارسی
امیرساسان، رامین؛ سید موسوی، معصومه؛ بررسی اختلالات تغذیهای دختران ورزشکار و غیرورزشکار دارای ترکیب بدنی متفاوت(۱۳۹۰)، نشریه سوخت وساز بدنی، ۲،۱،۳۵-۴۹
باچر، جیمز؛ مینکا، سوزان؛ هولی، جیل(۱۳۸۹). آسیب شناسی روانی(جلد دوم)، ترجمه سید محمدی. تهران: نشر ارسباران
حافظی، فریبا؛ حاملی نژاد، فرحناز؛ (۱۳۹۱). رابطه بین عشق، عاطفه منفی و سبک های دلبستگی با رضایت زناشویی در کارکنان شرکت ملی حفاری خوزستان، یافته های نو در روانشناسی،۱۴،۸، ۳۲-۴۵
دادستان، پریرخ؛ (۱۳۸۲). روانشناسی مرضی تحولی: از کودکی تا بزرگسالی. جلد اول. تهران: انتشارات سمت.
ذاکر نژاد، منصوره؛ (۱۳۷۸). بررسی میزان شیوع اختلال تغذیه در دانشجویان دختر دانشگاه شهید چمران اهواز و رابطه آن با برخی از متغیرهای روان شناختی و جمعیت شناختی، پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه اصفهان
راحتی، آزاده؛ (۱۳۸۶). بررسی تاثیر آموزش مبتنی بر راهکارهای شناختی-رفتاری بر بهبود تصویر بدنی منفی نوجوانان دختر، پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی عمومی، دانشگاه تهران.
راحتی،آزاده؛ (۱۳۸۳). بررسی تحولی تصویر بدنی و رابطه آن با عزت نفس بر اساس مقایسه گروه های سنی نوجوانان، میانسالان و کهنسالان، پایان نامه کارشناسی روانشناسی بالینی، دانشگاه شاهد.
رسولی،سمیرا السادات؛(۱۳۸۸)رابطه شخصیت و کمال گرایی با تصویر بدنی، پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه اصفهان
سلطانی زاده، محمد؛ ملک پور، مختار؛ نشاط دوست، حمید طاهر؛ (۱۳۸۷). رابطه لذت جسمانی و عاطفه مثبت و منفی در دانشجویان دانشگاه اصفهان، مطالعات روان شناختی دانشکده علوم تربیتی و روان شناسی دانشگاه الزهرا،۴(۱)، ۳۵-۲۷
شایقیان، زینب؛ وفایی، مریم؛ (۱۳۸۹). بررسی شاخص های روان سنجی سیاهه علائم اختلال خوردن (EDI) در دانش آموزان دختر پایه دوم دبیرستان های تهران، مطالعات روان شناختی،۶ ،۲، ۶۳-۵۵