سازمان بهداشت جهانی در سال ۱۹۴۸ ابعاد سه گانه سلامتی ،یعنی رفاه کامل جسمی ،روانی و اجنماعی را مطرح کرده است .که هر سه بعد لازم و ملزوم و مکمل یکدیگرند. به خاطر اهمیت مساله ،بهداشت جهانی سال ۲۰۰۱ را به عنوان سال بهداشت روانی اختصاص داده است. و در این سال تمام ملل جهان این وظیفه را به عهده داشتند که سطح بهداشت روان خود ،خانواده و جامعه شان را ارتقا دهند(شاه محمدی ،۱۳۷۹).از سوی دیگر تلویحاَّ چنین معلوم است که سلامت روانی را می توان عکس بیماری عکس بیماری روانی تعریف نمود.با چنین فرضی فقدان پسیکولوژی معادل رفتار بهنجار شمرده می شد.اخیرا تردیدهایی در مورد مفید بودن این فرض ابراز شده و ارائه مفاهیم و تعاریف دقیق تری برای سلامت روانی و بهنجاری اهمیت فزاینده ای یافته است .روان پزشکان با بیرون آمدن از مطب ها و ورود به اجتماع با گروه هایی از جمعیت مواجه شده اند که قبلا آن را ندیده بودند(سادوک ،۱۹۸۸).در همین رابطه بررسی بهداشت روانی دانشجویان به عنوان آینده سازان این مملکت از جایگاه والایی برخوردار است چرا که با ارتقای بهداشت روانی دانشجویان می توان انتظار داشت که در عرصه های علم و ادب گام های موثری بردارند .
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۲-۴-کیفیت زندگی :
۲-۴-۱-تاریخچه
تاریخچه پیدایش مفهوم کیفیت زندگی به دوران ارسط در ۳۸۵ سال قبل از میلاد مسیح باز می گردد .در آن دوران ارسطو “زندگی خوب"یا خوب انجام دادن کارها “را به معنی شاد بودن در نظر گرفته بود ،لیکن در عین حال به تفاوت مفهوم شادی در افراد پرداخته است و ذکر نموده است شلامتی که باعث شادی در یک فرد بیمار می شود یا ثروت که فرد فقیری را شاد می کند یکسان نیست و به طور مشخص بیان نموده است که شادی نه تنها برای افراد مختلف معانی متفوتی دارد بلکه برای یک فرد نیز در شرایط متفاوت معنی یکسانی نخواهد داشت .به هر حال در آن زمان شادی یا شادمانه زیستن معادل با آنچه که امروز کیفیت زندگی نام دارد تلقی می شد.
اصطلاح کیفیت زندگی تا قرن بیستم مورد استفاده قرار نگرفته بود .به مرور زمان محققین متوجه شدند که کیفیت زندگی می تواند یکی از پیامدهای پراهمیت در ارزیابی های سلامت باشد ،چنانچه تعریف سازمان بهداشت جهانی از سلامت نیز به این نکته تاکید دارد(فایرس و ماچین[۱۳۹]،۲۰۰۰)
سازمان بهداشت جهانی چها بعد سلامت جسمی ،روابط اجتماعی و حیط زندگی را برای کیفیت زندگی در نظر گرفته است(رحیمی و خیر،۲۰۰۷)
بسیاری از رشته های علمی از جمله علوم اجتماعی و رشته های مربوط به مراقبت از سلامت در گسترش تاریخی زندگی نقش داشته اند.این مسئله خود مشکاتی بوجود میآورد چون هر یک از این رشته ها از زاویه ای متفاوت به کیفیت زندگی پرداخته و بر علائق متفاوتی متمرکز است و پیامدهای مختلفی را دنبال می کند(هولمز،۲۰۰۵)
جامعه شناسان و روان شناسان اساسا کیفیت زندگی را برحسب رضایت از زندگی و شادی که میزان تحقق خواسته ها یا انتظارات فرد را مدنظر قرارمی دهد ،توصیف می کنند.دشواریهای مربوط به مفهوم سازی کیفیت زندگی روی تعیین مولفه های شادی و یا رضایت از زندگی و تایید تفاوتهای احتمالی موجود بین فرهنگ های مختلف از لحاظ انتظارات و معیارهای قابل قبول برای افراد ،متمرکز است(هولمز،۲۰۰۵)در واقع بسیاری از محققان (برای مثال بولینگ[۱۴۰]،۱۹۹۵) توجه خود را بر گیج کنندگی بالقوه عواملی مانند فرهنگی ،سن ،طبقه اجتماعی و سوگیری های جنسیتی معطوف کرده اند.
دانشمندان علوم اجتماعی نیز نقش عواملی مانند وضعیت اقتصادی اجتماعی ،علائق مالی ،اهداف شخصی ،اشتغال و حمایت اجتماعی در کیفیت زندگی را مدنظر قرار داده اند(هولمز،۲۰۰۵).
متخصصین اقتصاد مراقبت از سلامت ،بیشتر نگران تخصیص منابع برای دستیابی به اهداف جایگزین هستند(گرابوسکی و هانسن[۱۴۱]،۱۹۹۰)و برای مثال روی مسائلی مانند هزینه های مربوط ب بهره مندی و خوب بودن بیشتر ،متمرکز می شوند(اسپیکر و کلینج[۱۴۲]،۱۹۸۸؛به نقل از مرادی،۱۳۸۹)
مفهوم کیفیت زندگی در پزشکی زمانی مطرح است که شاخص های پزشکی سنتی از قبیل مرگ و میرو نرخ بیماری به علت دید بسیار محدودشان مورد انتقاد قرارگرفتند.چنین شاخص هایی نمی توانستند دامنه گسترده ای از سایر پیامدهای بالقوه ای را که حتی در پزشکی رایج هستند ،منعکس کنند.برای مثال در درمان سرطان این موضوع تایید شده است که اثرات جانبی درمانها خود می توانند باعث اختلالات قابل توجهی شوند.بنابراین در مورد چنین درمان طولانی غیرمطمئنی ممکن است فرد ترجیح دهد که زندگی کوتاهتری با کیفیت بالاتری داشته باشد تا عمر طولانی تری و با کیفیت زندگی پایین تر(لوپز و اشنایدر[۱۴۳]،۲۰۰۴)
سازمان بهداشت جهانی «سلامتی[۱۴۴]»را حالتی می داند که در آن افراد از نظر روانی ،عاطفی و اجتماعی کاملا سالم است و در او هیچ نشانه ای از بیماری و روان رنجوری مشاهده نمی شود این تعریف به این معنی است که ارزیابی سلامتی ،نباید تنها به شاخص های سنتی سلامتی یعنی نرخ«مرگ ومیر[۱۴۵]»و«ابتلای به بیماری[۱۴۶]»توجه نمود ،بلکه باید کیفیت زندگی افراد را نیز در نظر گرفت(ساکساناو اوکانل،۲۰۰۲؛به نقل از مرادی،۱۳۸۹).با توجه به تعریف تندرستی توسط سازمان بهداشت جهانی در سال۱۹۴۸میلادی ،مبنی بر ابعاد وسیع آن به شکل رفاه کامل فیزیکی ،روحی و اجتماعی و نه فقط عدم وجود بیماری ،لازم است اندازه گیری سلامت و ارزیابی مداخلات بهداشتی علاوه بر شاخص های فراوانی و شدت بیماری به سایر ارزشهای انسانی مانند کیفیت زندگی نیز توجه کنند(فایرس و ماچین،۲۰۰۰،فایر کلوو[۱۴۷]۲۰۰۲ و بنومی ،پاتریک و بوشنل[۱۴۸]۲۰۰۰).
مفهوم کیفیت زندگی با ساخت اولین مقیاس کیفیت زندگی توسط کارنوفسکی در سال ۱۹۶۹ به صورت رسمی مطرح شد .اگر چه در این مقیاس بیشتر بر بعد جسمانی کیفیت زندگی تاکید شده بود ،ولی از سوی درمانگران مورد استقبال گسترده ای قرار گرفت و در فضایی که رویکرده ای عرفی و معمول آن زمان ،تنها به تشخیص،تعیین پیش آگهی وپیشرفت درمانی اکتفا می کردند،به عنوان یک حرکت نمادین و ماندگارمطرح شد(کارنوفسکی و بورچنال[۱۴۹]،۱۹۴۹،به نقل از حقایق،۱۳۸۶).
در حالی که بین سالهای ۱۹۶۶تا۱۹۷۰تنهاچهار مقاله در مورد کیفیت زندگی وجود داشت،این رقم در بین سالهای ۱۹۷۰تا۱۹۷۴به ۳۳مقاله رسید و از آن به بعد به عنوان یک موضوع رایج در عرصه پژوهش و مهمترین هدف درمانی در تلاش های بالینی تبدیل شد(گاکنموس-هلزمن،بلو،فیلد برنرو فلیک،۱۹۹۵،به نقل از صالح زاده،۱۳۷۸)،به طوری که نتایج پژوهش موسسه اطلاعات علمی[۱۵۰] نشان می دهدکه بین سالهای ۱۹۸۲تا۲۰۰۵بیش از ۵۵۰۰۰مقاله علمی ،از اصطلاح کیفیت زندگی استفاده کرده اند(کاستانزا و همکاران،۲۰۰۷)امروز در مقایسه اثربخشی و ارزش نسبی درمانهای متفاوت ،تحقیقات ،سیاست گذاریهای بهداشتی ،ارزیابی خدمات بهداشتی ،درمان بیماران و بهبود رابطه پزشک و بیمار می توان کیفیت زندگی را به عنوان یک پیامد پراهمیت اندازه گیری نمود(بنومی،پاتریک و بوشنل۲۰۰۰،گروه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی[۱۵۱]۱۹۹۶).برهمین اساس بسیاری از پژوهشگران و صاحبنظران در رشته های مختلف معتقدندکه تعیین و ارزشیابی کیفیت زندگی باید مبنای اصلی سیایتگذاریهای داخلی کشورها باشد و وظیفه اصلی دولتها ،علاوه بر افزایش سطح تولید اقتصادی ،طراحی و تدوین برنامه های درازمدت و مستمر به منظور بهبود کیفیت زندگی افراد است(ایسترلین[۱۵۲]،۲۰۰۳،به نقل از واحدی،۱۳۹۱).
تورانس معتقد است که کیفیت زندگی در حال حاضر مفهومی وسیع دارد که تمامی جنبه های زندگی فعلی فرد را در بر می گیرد(تورانس،۱۹۸۷).این جنبه ها شامل موفقیت فرد در رسیدن به شرایط خاص یا موقعیتی از پیش تعیین شده (مک کال،۱۹۷۵)و نیز تجربه کنونی احساس سلامتی ورضایتمندی فردی (لهمان،۱۹۸۳)می شود.
۲-۴-۲-تعریف کیفیت زندگی
واژه کیفیت[۱۵۳]،دارای معانی متفاوتی است که در فلسفه و نظریه شناخت ،منظور از کیفیت چگونگی و ماهیت شیء می باشد در زمینه های اقتصادی ،کیفیت معادل مرغوبیت و مطلوبیت و مجموعه ای از ویژگی های یک کالا ،که باعث فروش آن کالا می شود ،می باشد.در زمینه های اجتماعی و فردی ،کیفیت معادل شایستگی صلاحیت و لیاقت فردی و اجتماعی می باشد.در مباحث کنترل کیفیت ،کیفیت میزان رضایت مصرف کننده از کالای مصرفی می باشد(وود و دوفین،۱۹۹۹،به نقل از دونالد،۲۰۰۱).
اگر چه در این مورد که کیفیت زندگی یک سازه چندبعدی و پیچیده است و براساس ارزیابی بیمار از وضعیت خودش در حیطه های جسمانی ،روانشناختی ،و اجتماعی ،تعیین می شود،یک توافق همگانی در بین پژوهشگران وجود دارد،ولی در تعاریف نظری و عملیاتی و تعیین حوزه های اختصاصی آن توافقی وجود ندارد(کوت و والاندر[۱۵۴]،۱۹۹۵،به نقل از صالح زاده،۱۳۸۷).
به طور کلی کیفیت زندگی از واژه هایی است که تعریف مشخص و یکسانی ندارد،اگر چه مردم به شکل غریزی معنای آن را به راحتی درک می کنند ،لیکن این کفهوم برای آنها یکسان نیست(نجات،۱۳۸۷).
فقدان قابل توجه یک نظریه دارای جزئیات و عدم ثبات روش شناختی در بین رشته های مربوط به مراقبت از سلامت باعث شده است که کیفیت زندگی معادل با سازه های متفاوتی در نظر گرفته می شود.بسته به تحقیق،کیفیت زندگی ،رضایت از زندگی ،بهزیستی ذهنی،شرایط و وضعیت زندگی عینی ،رویاهای«سالم یا خوب»و…را منعکس می کند(بولینگ[۱۵۵]،۱۹۹۱؛سالک[۱۵۶]،۱۹۹۸؛استوار و کیک[۱۵۷]،۱۹۹۴).
از طرفی از آنجا که مانند سایر متغیرها اندازه گیری کیفیت زندگی مستلزم وجود تعریف جامع و مشخصی از آن خواهد بود،همواره تلاش شده است تا تعریف مناسبی برای آن ارائه گردد(نجات،۱۳۸۷).
نظریات متفاوتی در مورد مفهوم کیفیت زندگی وجود دارد.بعضی از محققین تنها در صورتی که تواما چندین بعد از سلامتی سنجیده شود میتوان آن را کیفیت زندگی نامید.عده ای نیز بر این باورند که یک تعریف واحد که در تمام مراحل یک بیماری یا در جوامع مختلف کاربرد داشته باشدبرای این مفهوم وجودندارد.اغلب صاحبنظران در ان زمینه توافق دارند که کیفیت زندگی ،حقایق مثبت و منفی زندگی را در کناریکدیگر در نظر می گیرد و چند بعد دارد.از طرفی آن را یک مفهوم ذهنی[۱۵۸]و پویا[۱۵۹]قلمداد می نمایند.ذهنی به این معنا که حتما باید توسط خود شخص ،براساس نظر او و نه فرد جایگزین تعیین گردد و پویا یعنی در طی زمان تغییر خواهد کرد و لذا ضروری است در دوره ای از زمان اندازه گیری گردد(هاجرتی،کومینس و فریس،کومینس۲۰۰۵).
راپلی[۱۶۰](۲۰۰۳)با پایبندی به دیدگاه ذهنی در مورد کیفیت زندگی ویژگی های کلیدی که به اعتقاد او در چند تعریف مورد پذیرش گسترده از کیفیت زندگی ،وجود دارد را خلاصه می کند.او می گوید:«همه این تعاریف تصریح می کنند که کیفیت زندگی برداشت روانشناختی شخص از واقعیت مادی جنبه های مختلف جهان است».بنابراین چنین دیدگاهی قطعا به جای واقعیت عینی مستقل مربوط به وجود افراد ،بر برداشت روانشناختی آنها مبتنی است.
اگر چه ذهنی بودن دامنه های کیفیت زندگی از نظر برخی دانشمندان کافی نیست به طوری که برخی از صاحبنظران بر این باورند که هر یک از دامنه های کیفیت زندگی باید این قابلیت را داشته باشد که هم به صورت ذهنی و هم به صورت عینی[۱۶۱]قابل اندازه گیری باشد(هاجرتی و همکاران،۲۰۰۱،کومینس،۲۰۰۵).مهم آن است که در هر تحقیق که مرتبط با کیفیت زندگی باشد ،تعریف آن از نظر محقق روشن گردد(فایرسو ماچین،۲۰۰۰،کینگ و هیندز[۱۶۲]،۲۰۰۳)و با آن تعریف بتوان میان این مفهوم و سایر مفاهیم مانند«خوب بودن» ،«وضعیت سلامتی» ،«رضایت زندگی» و«امید»تمایز قائل شد(نجات،۱۳۸۷).
در نتیجه تعاریف و طبقه بندی های متعدد و متفاوت ،پزوهشگران به این توافق رسیده اند که ایده تعریف را کناربگذارند و تعریف سازمان بهداشت جهانی را به عنوان یک تعریف ملاک مورد پذیرش قراردهند و ۴تا ۵حوزه اصلی را به منظور عملیاتی کردن آن در نظر بگیرند.
تعریف ارائه شده توسط گروه کیفیت سازمان بهداشت جهانی عبارت است از:
«کیفیت زندگی عبارت است از برداشت افراد از موقعیت خود در زندگی در بافت فرهنگ و سیستم ارزشی که در آن زندگی می کنند و در ارتباط با اهداف ،انتظارات ،ارزشهاو علایق آنها ،شامل سلامت جسمی ،حالت روانشناختی ،سطح استقلال ،روابط اجتماعی ،باورها . ارتباط افراد با ویژگی های مهم محیطشان کیفیت زندگی ارزیابی ذهنی از آنچه در بافت فرهنگی ،اجتماعی و محیطی وجود دارد را منعکس می کند»(اسپیلکر،۱۹۹۶،به نقل از صالح زاده،۱۳۸۷).
۲-۴-۳-اندازه گیری کیفیت زندگی
اگر چه برای کیفیت زندگی ابزارهای زیادی طراحی شده است اما این ابزارها بر تفسیرهای متفاوت از کیفیت زندگی مبتنی است(ایورز[۱۶۳]،۲۰۰۳).در واقع پایگاه داده کولید[۱۶۴](پایگاه اطلاعاتی کولید،۲۰۰۴،به نقل از هولمز[۱۶۵]،۲۰۰۵)کپی های متعددی از چنین ابزارهایی در بر دارد که هر کدام بر تعریفی متفاوت از کیفیت زندگی مبتنی است.
علاوه بر این مقیاس های چندزبانه کیفیت زندگی که بر گیجی نظری پیش روی این سازه های مختلف در مقیاس های واحد افزوده است،این وضعیت را بغرنج تر کرده است(سالک،۱۹۹۸).
از بررسی متون چنین استنباط می شود که فعلا معیارهایی طلایی که بتوان بر اساس آن کیفیت زندگی را ارزیابی نمود،وجود ندارد.محققان سعی کرده اند که با روش های مختلف مبتنی بر نقطه نظرات فلسفی یا ایدئولوژیکی خاص که منعکس کننده تفسیرهای شخصی یا علمی آنهاست،به چنین هدفی دست یابند که البته توافق همگانی کمی در مورد آنها وجود دارد(هولمز،۲۰۰۵).
کانتریل(۱۹۶۳)چنین مطرح می کند که معیارهایی ذهنی است که در ارزیابی کیفیت زندگی مشکل ایجاد می کند.چون به جای تلاش برای قضاوت درباره کیفیت زندگی افراد بر اساس معیارهای خود ،باید آنچه را که برای آنها مهم است تعیین کرد.ذالکی و رورک،لویس و اشنایدر[۱۶۶](۱۹۷۲)نیز معتقدند که اگر چه مولفه های اساسی کیفیت زندگی برای همه مشترک است اما تاکیدی که افراد روی آنها دارند(وزنی که به آنها می دهند)، به علت سبک و سنگین کردنی ،که بین آنها انجام می دهند،متفاوت است.
۲-۴-۴-ابعاد کیفیت زندگی
جمع آوری داده ها از دامنه گسترده ای از فرهنگ ها این سوال را مطرح ساخته است که آیا در فرهنگ های مختلف ،چیزی جهان شمول درباره جنبه های مختلف زندگی وجود دارد که برکیفیت زندگی کلی موثر باشد ؟اگرچه خود اصطلاح «کیفیت زندگی»به همه زبان ها خوب ترجمه نشده است ،اما تحلیل ها در دامنه گسترده ای از فرهنگها نشان می دهد که جنبه های جهان شمولی از این مفهوم وجود دارد که ممکن است به سایر حیطه های جهان شمول از قبیل زبان ،هیجان و ارتباطات اجتماعی تا حد زیادی مرتبط باشد(پاور و دالگلیش[۱۶۷]۱۹۹۷).
علاوه بر تعریف کیفیت زندگی ،ضروری است که ابعاد مورد بررسی آن در مورد آموزش ،پژوهش و طب مشخص گردد.جهت یافتن ابعاد موجود در این مفهوم معمولا با رویکرد استقرایی[۱۶۸]از داده های کسب شده از خود بیمار و با بهره گرفتن از روش های آماری مانند تحلیل عوامل ،قوی ترین تعیین کننده های کیفیت زندگی را به عنوان ابعاد آن در نظر گرفته اند.
اغلب دانشمندان توافق دارند که مفهوم کیفیت زندگی همواره ۵بعد زیرا شامل می شود(نجات،۱۳۸۷).
۱-جسمانی[۱۶۹]:مفاهیمی مانند قدرت ،انرژی ،توانایی انجام فعالیتهای روزمره و مراقبت از خود از این دسته هستند.
۲-روانی[۱۷۰]:اضطراب ،افسردگی و ترس از این زمره اند.
۳-اجتماعی[۱۷۱]:این بعد در مورد رابطه فرد با خانواده ،دوستان و همکاران و در نهایت جامعه است.
۴-معنوی[۱۷۲]:درک فرد از زندگی و هدف و معنای زندگی را در برمی گیرد.نشان داده شده است که بعد معنوی،زیرمجموعه بعد روانی نبوده و یک بعد مهم و مستقل محسوب می شود.
۵-علائم مربوط به بیماری یا تغییرات مربوط به درمان:در این بعد ،مواردی مانند درد ،تهوع و استفراغ را می توان نام برد این بعد بیشتر در ابزارهای اختصاصی مورد توجه واقع می شود.
رابطه این ابعاد با یکدیگرنیز از اهمیت زیادی برخوردار می باشد،برای تفسیر درست این رابطه ،آگاهی از زیربنای نظری آنها لازم است(فایرس و ماچین،۲۰۰۰،کینگ و هیندز،۲۰۰۳).سازمان بهداشت جهانی کیفیت زندگی را اینگونه تعریف نموده است «ادراکی است که افراد از موقعیتی که در زندگی ،زمینه فرهنگی و سیستم ارزشی که در آن زندگی می کنند ،ادراکی که در ارتباط با اهداف ،انتظارات،استانداردها و علائق شان می باشد»(گروه تهیه مقیاس زندگی سازمان بهداشت جهانی،۱۹۹۸-۱۹۹۳)
۲-۴-۵-مبانی نظری کیفیت زندگی
کیفیت زندگی مفهوم جدیدی نیست ،بسیاری از دانشمندان در رشته های جامعه شناسی ،روان شناسی و اقتصاد قبلا آن را مورد توجه قرار داده اند(فایر و مشین۲۰۰۰)تاریخچه موضوع کیفیت زندگی[۱۷۳]به زمان ارسطو بر می گردد.او معتقد بود که کیفیت زندگی به معنای زندگی خوب و شادی است که در نتیجه پرهیزگاری حاصل می شود(به نقل از دیو،۲۰۰۵)اصطلاح کیفیت زندگی در عصر ما ،اولین بار توسط پیگو[۱۷۴]در کتابی به نام اقتصاد و رفاه به کار رفت(فایر و میشن ،۲۰۰۰).
اکنون به بیان تاریخچه ای از پیدایش این مفهوم در علوم مختلف پرداخته می شود.منشا ظهور مفهوم کیفیت زندگی به سال های بسیار دور در میان فلاسفه و دانشمندان ایرانی ،یونانی و چینی بر می گردد و در ادبیات و فلسفه و طب ریشه دارد و این مبحث که زندگی خوب ،چگونه است همیشه در طول اعصار و قرون مورد توجه فلاسفه و اندیشمندان بوده است.
تاترویوسکی[۱۷۵](۱۹۷۶)بر عقاید و نظریات مختلفی که در مورد شخصیتی در طول سالهای مختلف ارائه شده بود بازنگری و بررسی مجددی انجام داد و در نوشته های خود قدمت تارخچه مفهوم سعادتمندی را در طول تاریخ بالغ بر ۲هزار سال ذکر می کند.در ابتدا معتقد بودند که خوشحالی یکی از نعمت های خدادادی است و انسان خوشحال ،خوب زندگی می کند و خوشبختی به صورت ساده موفقیت و کامیابی تعریف می شد.سپس در قرون وسطی این مفهوم به صورت وضعیتی که انسان آن را ترجیح می دهد یا در حالتی که در آن فرد بیشترین فضایل روحی را کسب می کند تعریف گردید،بعد از مدتی مفهوم خوشبختی به شکل لذت بردن از زندگی تعرف شد و بعدها در نظریه ها اصالت لذت نیز معنای رفاه مورد توجه قرارگرفت .به عنوان مثال فروید اصل لذت را شرط اساس حرکت انسان دانسته است(به نقل از کلستاد[۱۷۶]،۲۰۰۰).
نخستین تحقیقات واقعی در زمینه مفهوم کیفیت زندگی به کمپل[۱۷۷]،کانورس و راجرز[۱۷۸](۱۹۷۶)اندروز و ایتی(۱۹۷۶)بر می گردد.
هارت(۱۹۹۹)به نقل از ویلکا و دیگران(۲۰۰۳)کیفیت زندگی را به دو نقطه اصلی و غیرکاری تقسیم کردند.کیفیت زندگی کاری به مسائل شغلی و کیفیت زندگی غیرکاری به دامنه ای از مواردی چون ازدواج یا روابط فامیلی ،سلامتی ،زندگی خانوادگی ،همسایگی ،زندگی جنسی ،سکونت ،دوستی ها،تحصیلات ،استانداردهای زندگی و فعالیت های اوقات فراغت مربوط است .همانطور که ملاحظه می شود تعاریف عملیاتی کیفیت زندگی متنوع هستند.تعاریف مختلف در تاکید بر جنبه های فردی-اجتماعی و یا نظری عملی با هم تفاوت دارند.
فلس و پری(۱۹۹۵)معتقد است که به تعداد مردم ،تعریف برای کیفیت زندگی وجود دارد ،چرا که آن چه در نظر هر فرد مهم است از دیگران متمایز است.
سارویماکی[۱۷۹]و استنبوک[۱۸۰]و هالت[۱۸۱](۲۰۰۰)می نویسند:سه حیطه برای کیفیت زندگی وجود دارد که عبارتند از:حس رفاه ،حس معنا و حس باارزش بودن.انتخاب این ۳حیطه به عنوان متغیرهای اصلی کیفیت زندگی بر اساس مباحث فلسفی فرانکل[۱۸۲](۱۹۷۲)و نوردن فلت[۱۸۳]می باشد.فرانکل معتقد است که انسان موجودی است در جستجوی معنا و خالق معنا و رفاه به جنبه لذت بردن از زندگی اشاره دارد وحس باارزش بودن به معنای تجربه فرد به عنوان شخصی ارزشمند با توجه به فعالیتهای فرد ایجاد می شود.عواملی که بر حس رفاه ،حس با معنا بودن و باارزش بودن تاثیر می گذارد،شرایط کیفیت زندگی نامیده می شود و به دو دسته شرایط داخلی و شرایط خارجی تقسیم می شوندبه این ترتیب سلامتی ،ظرفیت عملکرد ،مکانیسم های تطابقی و شخصیت جز شرایط داخلی و محیط شامل :شغل شرایط مسکن و شبکه اجتماعی و وضعیت زیستی–جسمی جز شرایط خارجی کیفیت زندگی محسوب می شوند،این عوامل بر روی کیفیت زندگی تاثیر می گذارند.