گرچه این دو رویکرد در سطوح مفهومسازی و تمرکز بهخصوص خود متفاوتاند (پیندر و هارلوز بر سکوت کارکنان بهعنوان پاسخی به بی عدالتی تمرکز دارند؛ موریسون و میلیکان بر سطوح سکوت سازمانی بهعنوان پاسخی به ترس و فرهنگ سکوت تمرکز دارند)، هر دو تعاریف بر “خودداری” بهعنوان عنصر اصلی سکوت تأکید دارند (Dyne et all, 2003).
داین و همکارانش، تصریح نمودند هنگامیکه اکثر مردم به رفتار شخصی دیگر برچسب “ساکت” میزنند، منظورشان این است که آن شخص به طور فعال در حال برقراری ارتباط نیست. آنها با توجه به این نکته، ادراک خود از سکوت را به موقعیتهایی که در آن کارکنان، ایده ها، اطلاعات و نظراتی مرتبط با محل کار دارند، امّا تصمیم میگیرند که این ایده ها را بیان نکنند، منحصر مینمایند (Dyne et all, 2003, 1366; Zehir & Erdogan, 2011). آنها سکوت را صرفاً فقدان آوا در نظر نمیگیرند و شکلهای مختلفی از سکوت که از انگیزه های متفاوت کارکنان نشأت میگیرد، پیشنهاد مینمایند (Dyne et all, 2003).
2-4-2) ابعاد سکوت سازمانی
پیندر و هارلوز (2001) تصریح نمودند که پدیده سکوت کارکنان ممکن است بسته به انگیزههای اساسی آنها در معانی مختلفی تفسیر شود. آنها سکوت را در دو شکل، “سکوت مطیع” و “سکوت خاموش” متمایز نمودند. درحالیکه سکوت خاموش نشان داده حذف عمدی است، سکوت مطیع بر تسلیم بنا شده است (Zehir et all, 2011). همچنین سکوت مطیع به نگهداشت/ تملک[75] منفی نظرات اشاره دارد و به معنای اطاعت منفعلانه است، درحالیکه سکوت خاموش بر نگهداشت/ تملک مثبت نظرات، بهمنظور حفاظت از خود و ترس از نتایج ناخوشایند، دلالت دارد (Lu et all, 2013).
داین و همکارانش (2003) برمبنای کار پیندر و هارلوز، سه نوع سکوت را بر اساس انگیزه کارکنان تحت عناوین سکوت تدافعی، سکوت مطیع و سکوت اجتماعی متمایز نمودند. مفهوم سکوت تدافعی و سکوت مطیع با آنچه پیندر و هارلوز تحت عناویننچه سکوت خاموش و سکوت مطیع تعریف نمودند، یکسان است؛ اما تفاوت این است که داین (2003) سکوت اجتماعی را بر مبنای رفتار شهروندی سازمانی پیش برده است، او سکوت اجتماعی را بهعنوان نگهداشت ایده ها، اطلاعات یا نظرات مربوط به کار، با هدف نفع رساندن به افراد دیگر یا به سازمان بر اساس نوعدوستی یا انگیزههای مشارکتجویانه، تعریف نموده است. مشابه با سکوت تدافعی، سکوت اجتماعی بر آگاهی و تأمل در گزینه های جایگزین و تصمیم آگاهانه برای نگهداشت ایده ها، اطلاعات و نظرات، بنا شده است. در مقایسه با سکوت تدافعی، انگیزه سکوت اجتماعی بیشتر از آنچه بر مبنای ترس از نتایج شخصی منفی که ممکن است سخن گفتن در پی داشته باشد، برمبنای نگرانی برای دیگران استوار شده است (Lu et all, 2013).
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
2-4-2-1) سکوت خاموش/ تدافعی
سکوت خاموش یعنی امتناع و خودداری از ارائه ایده ها به دلیل ترس و بهمنظور حفظ خود، چراکه صحبت کردن در این حالت اساساً امری ناپسند و نامطبوع است. سکوت خاموش بهعنوان یک شکل از سکوت است که نشاندهنده عدم مشارکت عمدی است. در زمینه بیعدالتی محل کار، این نوع سکوت حالت آگاهانه و ناخوشایندی است که میتواند توسط خود شخص و یا با کمک و ترغیب دیگران اصلاح شود. یک حالت از خموشی است که متضمن عدم توافق با شرایط خود، در اثر تحمل درد و رنجِ سکوت میباشد، درحالیکه ضمن آگاهی از گزینههای موجود برای تغییر وضع موجود، هنوز تمایلی به بررسی آنها وجود ندارد. بااینوجود، کارکنان خاموش آمادهی شکستن سکوت خود بهمنظور تغییر شرایطی که پرورشدهنده یا تولیدکننده سکوت است، میباشند (Pinder et all, 2001).
پیندر و هارلوز (2001) از اصطلاح سکوت خاموش برای توصیف کنارهگیری عمدی که ریشه در ترس از عواقب ناشی از صحبت کردن دارد، استفاده نموده اند. کار آنها با کار موریسون و میلیکان (2000) که بر احساس ترس شخص بهعنوان یک محرک کلیدی سکوت سازمانی تأکید مینماید، سازگار است. کار آنها همچنین با سلامت روانشناختی[76] و فرصتهای بروز آوا بهعنوان پیششرطهای حیاتی صحبت کردن در بافت محیط کار، سازگار است (Dyne et all, 2003).
داین و همکارانش (2003) برمبنای کار پیندر و هارلوز و کار موریسون و میلیکان، سکوت تدافعی را خودداری از ارائه ایده ها، اطلاعات و نظرات مرتبط با کار، بهعنوان شکلی از حفاظت از خود که ریشه در ترس دارد، تعریف نمودند. سکوت تدافعی رفتاری ارادی و فعالانه است که قصد آن محافظت از خود از تهدیدات خارجی است. در مقایسه با سکوت مطیع، سکوت تدافعی فعالانهتر است، شامل آگاهی و توجه به جایگزینها است و از یک تصمیم آگاهانه در خودداری از ارائه ایده ها، اطلاعات و نظرات بهعنوان بهترین استراتژی شخصی در زمان کنونی، پیروی می کند. آنها برچسب سکوت تدافعی را جهت جلوگیری از سردرگمی احتمالی ناشی از معانی متعدد خاموش[77] (مانند رضایت یا موافقت) اتخاذ نمودند (Dyne et all, 2003).
برخی از بینشها درباره سکوتهای طولانی، توسط مارپیچ سکوت- پدیدهای که ما توسط آن میزان برخورداری یک عقیده از حمایت عمومی قبل از بیان آن را ارزیابی میکنیم- تغذیه شده است. اگر ما حمایت قوی ادراک کنیم، اطمینان بیشتری در مورد مشروعیت نظریه خود احساس میکنیم و تمایل بیشتری برای افشای عمومی آن داریم. امّا، زمانی که به نظر میرسد حمایت عمومی ضعیف است، ما تمایل داریم خودمان را بهعنوان بخشی از یک اقلیت منحرف تصور کنیم و باعث تداوم یافتن یک مارپیچ رو به پایین از سکوت برای جلوگیری از انزوای اجتماعی بیشتر میشویم (Pinder et all, 2001).
2-4-2-2) سکوت مطیع
پیندر و هارلوز (2001) سکوت مطیع را امتناع و خودداری کارکنان از ارائه ایده ها بر اساس تسلیم و رضایت دادن به هر شرایطی، تعریف نموده اند. مطیع بودن کارکنان به معنی یک احساس عمیق از پذیرش شرایط سازمانی، یک حالت مسلّم گرفتن وضعیت و آگاهی محدود از این که جایگزینها وجود دارند، میباشد. در شرایط ناعادلانه، میزان تن دردادن به نادیده گرفتن گزینههای موجود و فقدان تمایل به جستجوی هر گزینهی دیگر، افزایش مییابد.
سکوت مطیع حالتی عمیقتر از سکوت نسبت به سکوت خاموش دارد. سکوت مطیع برای شکسته شدن نیاز به کمک یا تحریک بیشتری نسبت به سکوت خاموش دارد. کارکنان مطیع، کمتر از سکوت خود آگاهاند و آمادگی یا تمایل کمتری برای تغییر شرایط، نسبت به همتایان خاموش خود دارند. همانند سکوت خاموش، سکوت مطیع نیز ناخوشایند است، اما ظرفیت انگیزشی آن ضعیفتر است. افراد با سکوت مطیعِ عمیق، امید خود به بهبود شرایط را از دست می دهند و کموبیش نسبت به اهمیت وقایع خارجی که ممکن است زمینه را برای امیدواری و بهبود شرایط فراهم کند، بیاعتنا میشوند. مدتزمان خیلی بیشتری برای کنش (مانند بیان آوا) آنها، نسبت به کارکنان خاموش برای ترغیب به حرف زدن یا شکایت کردن، به طول میانجامد (Pinder et all, 2001).
داین و همکارانش، سکوت مطیع را خودداری کارکنان از ارائه ایده ها، اطلاعات و نظرات مرتبط با محل کار که ریشه در تسلیم/ کنارهگیری دارد، تعریف نموده اند؛ بنابراین سکوت مطیع به رفتارهای غیرمتعهدانهای که بیشتر منفعلانهاند تا اینکه فعالانه باشند، اشاره دارد. سکوت مطیع نشاندهندهی اشخاصی است که اساساً کناره گرفتهاند. آنها تسلیمِ وضعیت کنونی شده اند و تمایلی به تلاش برای صحبت کردن، درگیر کردن خود، یا تقلا برای تغییر وضعیت، ندارند (Dyne et all, 2003).
2-4-3) مقایسه کارکنانِ با سکوت خاموش و کارکنانِ با سکوت مطیع
جدول 2-1 و شکل 2-4، دو شمایل برای مقایسه کارکنانِ با سکوت خاموش و کارکنانِ با سکوت مطیع فراهم نموده است. جدول 2-1، این دو شکلِ سکوت را برحسب هشت بُعد که حالات پدیدارشناسانه را متمایز می کند، همچنین نکات برجسته موردنیازِ رویدادهای خارجی برای ایجاد انگیزه در کارکنان ساکت برای شکستن سکوت آنها را مقایسه می کند. بهعنوانمثال، جدول 2-1 نشان میدهد که سکوت خاموش یک حالت نسبتاً ارادی و آگاهانه است که در آن کارکنان وضعیت نامطبوع امور خود را نمیپذیرند. پذیرشِ وضع موجود نسبتاً کم است، سطح فشار روانی نسبتاً بالا است و احتمال این که کارکنان از گزینههای جایگزین آگاه باشند، بیشتر است (تمایل بیشتری به ایجاد یا پاسخ دادن به جایگزینها- درصورتیکه به وجود آیند- دارند). در سکوت خاموش، نسبتاً تحریک کمتری توسط عوامل خارجی یا رویدادهای سازمانی پیدرپی، برای راه اندازی تلاشها بهمنظور بُروز آوا یا خروج از سکوت، موردنیاز است. احساسات غالب کارکنان در سکوت خاموش، ترس، خشم، بدبینی، ناامیدی و احتمالاً افسردگی است. نکته کلیدی این است که آنها خواستار رهایی از این وضعیت نیستند (Pinder et all, 2001).
در مقابل، کارکنان مطیع کموبیش، حالتی غیرارادی و بدون آگاهی از این حالات خود دارند. تحمل وضع موجود نسبتاً بالا است؛ کارکنان مطیع شرایط خود را بهعنوان شرایطی طبیعی و مورد انتظار، پذیرفتهاند. ازاینرو، سطح فشار روانی آنها نسبتاً پایین است و انگیزه زیادی برای جستجو یا ایجاد گزینههای جدید بهمنظور تغییر شرایط خود ندارند؛ بنابراین، در مقایسه با کارکنان خاموش، احتمال کمتری وجود دارد که کارکنان مطیع، آوای خود را بروز دهند یا کار خود را رها سازند. همانطور که در جدول 2-1 اشارهشده، حالت غالبِ عاطفی آنها، کنارهگیری است (Pinder et all, 2001).
جدول 2-1. ابعاد/ حالتهای سکوت خاموش و سکوت مطیع
سکوت خاموش | سکوت مطیع | |
ارادی | نسبتاً ارادی | نسبتاً غیرارادی |
آگاهی/ هشیاری | آگاهانه | آگاهی کم |
پذیرش | کم | متوسط به بالا |
سطح فشار روانی | متوسط به بالا | کم تا متوسط |