یو (۱۹۹۸)استنتاج کرده است که اهداف مورد نظر شومپیتر در شرایط عدم تعادل و ایجاد بى ثباتى، تحقق خواهد یافت و در مقابل استفاده از نظام هاى تعادلى و تحلیل هاى ایستا قرار خواهد گرفت که فروضى مانند رفتار عقلایى اشخاص و حداکثر کردن سود مورد نظر را شامل مى شود. بامول نیز همانند شومپیتر با دید نوآورى کارآفرینى را مورد بررسى قرار مى دهد. به اعتقاد وى، کارآفرین از قوه ابتکار و خلاقیت در یافتن روش هایى برخوردار است که منجر به افزایش دارایى ها، قدرت و اعتبار وى شود. از این رو، مى توان گفت که از دیدگاه شومپیتر و بامول، کارآفرینى به صورت نوآورى و رقابت پذیرى بیان مى شود و زمانى که شرایط (نهادها، فرهنگ و غیره) براى کارآفرینى مهیا شود، کارآفرینى از طریق نوآورى، تنوع منابع، اختراع و رقابت پذیرى بر رشد اقتصادى تأثیر بسیارى مى گذارد.
نئوکلاسیک ها نیز در مدل رشد برون زا، کارآفرینى را مورد توجه قرار داده اند. مدل هاى رشد متفاوتى در دیدگاه نئوکلاسیکى وجود دارد، ولى نقش کارآفرینى در رشد اقتصادى، بیشتر در قالب مدل رشد سولو (۱۹۵۶) توضیح داده می شود. با توجه به نتایج اساسى مدل رشد سولو، انباشت سرمایه و وجود سرمایه هاى متفاوت بین کشورها نمى تواند بیانگر تفاوت رشد سرانه کشورها باشد. بر اساس آن، مدل الحاقى سولوتوسط یک تابع تولید بازدهى ثابت نسبت به مقیاس پایه گذارى شد که در آن، تولید، تابعى از سرمایه و نیروى کار مؤثر(مبتنی بر دانش) است. نتایج مدل مذکور بیانگر این است که اگر سرمایه و نیروى کار افزایش یابد، تولید افزایش خواهد یافت و تعادل در نقطه اى دیگر پدید خواهد آمد، ولى نرخ رشد تولید تغییر نخواهد کرد و یگانه عاملى که موجب افزایش رشد اقتصادى خواهد شد، پیشرفت دانش است که یکى از مظاهر آن، پیشرفت فناورى است.کارآفرینى در مدل سولو به طور مستقیم وجود ندارد، ولى مى توان تشخیص داد که وجود عامل دانش در این مدل، بیانگر نقش کارآفرینى در رشد اقتصادى است. عامل دانش در مدل مذکور، به طور دقیق تعریف نشده است و به عنوان عاملى برونزا در نظر گرفته مى شود، ولى مى توان گفت عواملى که بر دانش تأثیر مى گذارد، بر رشد اقتصادى مؤثر خواهد بود. از آنجایى که کارآفرینى اثر بسیار مهمى بر دانش و پیشرفت فناورى دارد و موجب افزایش آن مى شود، مى توان نتیجه گرفت که در مدل مذکور، کارآفرینى یکى از عوامل مهم و تأثیرگذار بر رشد اقتصادى است.
ژوزرف شومپیتر وی از بزرگترین اندیشمندان مکتب سرمایه داری است که پیش بینی هایی در مورد آینده نظام سرمایه داری انجام داده بود. وی برای الگوی رشد و توسعه خود شرایط فرضی زیر را در نظر می گیرد:
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
-
- اقتصاد در شرایط رقابت کامل قرار دارد.
-
- اقتصاد در شرایط تعادل ایستا و با ثبات است.
-
- اشتغال کامل وجود دارد و بیکاری وجود ندارد.
-
- سود وجود ندارد چرا که در رقابت کامل قیمت هر کالا برابر با هزینه های عوامل تولیدش می باشد در این شرایط سرمایه گذاری انجام نمی شود و خالص سرمایهه گذار برابر صفر است.
که این شرایط را شومپیتر شرایط دورانی یا تکرار شونده می نامند. بعبارت دیگر هیچ گونه انگیزه ای جهت سرمایه گذاری و رشد و توسعه فعالیتهای اقتصادی وجود ندارد در هر سال همان محصولات و با همان شیوه های تولیدی مرسوم و برای همان مصرف کنندگان با همان سلیقه ها با همان تابع تقاضای سال پیش تولید، توزیع و مصرف می شود.این جریان حالت تغییرناپذیر دارد. وی رشد اقتصادی را نوعی رهایی از مدار بسته جریان جریان دورانی می نامد به نظر او گسستن این زنجیر دورانی و تغییر وضعیت تعادل موجود به تعادل مطلوب و بالاتر توسعه و رشد نام دارد. شومپیتر آن تغییرات تعادلی را رشد می داند که ناشی از نیروهای درونی اقتصاد باشند و توسط نیروهای خارجی بر اقتصاد تحمیل نشده باشند. به عقیده وی این جریان دورانی توسط انسانهایی خلاق یا نوآوران و مبتکران شکسته می شود. نقش انسانهای خلاق در تئوری توسعه وی بسیار مهم و کلیدی است از نظر وی هئایت و رهبری در اقتصاد توسط نوآوران اقتصادی صورت می گیرد.
از نظر وی عامل اصلی رشد و توسعه نوآوری میباشد و عنصر اصلی تحقق نوآوری، انسان هنرور و دانشمند است. اندیشه شومپیتری به آن دسته از تفکر اقتصادی تعلق میگیرد که نقش نیروی انسانی را در تامین رشد برجسته تلقی میکند. وی وجود رقابت میان کارفرمایان بنگاههای اقتصادی برای توسعه یک روش جدید تولیدی یا ارائه یک محصول جدید، را عاملی برای رشد سریعتر اقتصادی میداند. رقابت موجب میشود که کارآفرین بهعنوان یک کارگزار هدفمند، منابع خود را برای خلق یک طرح اولیه جدید یا ترکیبی از دادههای لازم برای تولید محصول موجود در هزینه پایینتر و یا مهمتر از آن برای توسعه یک محصول کاملاً جدید هزینه کند. شومپیتر رشد را تغییرات آرام و تدریجی، در شرایط اقتصادی بلندمدت تلقی میکند که در نتیجه افزایش تدریجی در نرخ پساندازها و جمعیت ایجاد میشود.
مفهوم محوری مدل: نوآوری
شومپیتر نظریه خود را اینگونه آغاز میکند که اقتصاد در تعادل ایستا قرار دارد به نحوی که بنگاهها در تعادل رقابتی کامل قرار گرفته و هزینههای آنها دقیقاً معادل درآمدهای آن میباشد (به عبارت دیگر سود اقتصادی صفر است) و از سوی دیگر فرصتهای سوداوری وجود ندارد. خانوادهها نیز همچون بنگاهی در چنین حالتی به سر میبرند. این شرایط تعادلی از طریق آن چه که «جریان دوری» نامیده میشود، به وجود میآید و به طور متوالی ادامه خواهد داشت. تولید با همان کالاهای قبلی و با همان روش قبلی در هر سال صورت میپذیرد. در این شرایط برای هر کالای عرضه شده، در جایی از اقتصاد ملی تقاضایی وجود خواهد داشت. به عبارت دیگر تمام فعالیتهای اقتصادی تکراری هستند. این جریان دوری اجبارا به صورت خود به خودی و نامتداوم بر اقتصاد تحمیل نشدهاند بلکه تغییراتی درونی هستند که از درون اقتصاد برخاستهاند و بر پهنه تجاری و صنعتی کشور ظاهر میشوند.
در دیدگاه شومپیتر، توسعه اقتصادی شامل به کارگیری ترکیبات گوناگون امکانات موجود در وضعیت ساکن است و این ترکیبات جدید تنها از طریق نوآوری و ابداعات به وجود میآیند. اساس توسعه اقتصادی از نظر وی، قطع جریان دوری است که با بهره گرفتن از «نوآوری» و به شکل «نوآوری» اتفاق میافتد: به عقیده وی معرفی کالاهای جدید و بهبود مداوم در تکنولوژی موجب توسعه اقتصادی میشود. نوآوری، عمل یا اقدامی است که شیوهای نو، ابزاری نو، کالایی نو و/یا سازمانی نو را پدید آورد و موجب برتری در بازار رقابتی شود. نوآوری، ساخت ماشین و ابزار جدید را ضروری میکند و از ۳ طریق اتفاق میافتد:
-
- جایگزینی ماشینآلات و ابزار غیرقابل استفاده فعلی
-
- انتظار کسب سودهای انحصاری از زمینهای جدید
-
- تولید محصول جدیدی که مردم حاضر به کاهش پساندازهای خود برای خرید آن کالا باشند.
البته شومپیتر بر روش دوم تأکید دارد و همچنین بهطور جدی بر لزوم وجود «کارآفرینان» اعتقاد تاکید میکند. وی این افراد را به دلیل کشف فرصتهای نوین، آغازگر جریان عظیمی از سرمایهگذاریها و سودها میداند. شومپیتر معتقد بود رشد اقتصادی در «فضای اجتماعی» مساعد برای کارآفرینان اتفاق میافتد و ایجاد بازارهای مالی، اعتباردهندگان و بانکها را جهت قدرت بخشیدن به کارآفرینان ضروری میدانست. همچنین از نظر او دولت باید به نفع کارآفرینان دخالت کرده و اعتبارات ارزان و کم بهره را در اختیار آنان بگذارد.
نقش نوآور یا مبتکرنقش اصلی در این مدل را مبتکرین ایفا میکنند نه سرمایهداران. مبتکرین افراد عادی نیستند بلکه افرادی تیزهوش، با قدرت خلاقیت زیاد در به کارگیری روشهای جدید میباشند. در جریان تولید مبتکر سرمایهدار نیست، و هرگز سرمایه ایجاد نمیکند، بلکه وظیفه هدایت سرمایه را به عهده دارد. علت ایجاد انگیزه برای تولید مبتکرانه در سه مورد زیر خلاصه میشود.
-
- تمایل برای ایجاد یک بنگاه تجاری بزرگ
-
- اراده برای نشان دادن برتری خویش نسبت به دیگران
-
- علاقه به ابداع، اراده انجام کار و یا ابداع وسایل نوین در ساعات بیکار
ویژگیها و فعالیتهای مبتکر بستگی به شرایط اجتماعی و فرهنگی جامعهای که او در آن زندگی میکند؛ دارد. به عقیده شومپیتر، در هر جامعهای مبتکرین زیادی وجود دارند که قدرت ابتکار آنها ناشکفته مانده است. زیرا به منظور اجرای وظیفه اقتصادی، مبتکر به دو فاکتور اصلی نیاز دارد:
-
- داشتن دانش فنی به منظور تولید محصولات جدید
-
- قدرت دسترسی عوامل تولید به شکل اعتباری
اگر هر یک از این دو فاکتور در دسترس نباشد، قدرت ابتکار افراد شکوفا نمیشود.
محیط و کارآفرینی
حجم و موفقیت فعالیت های کارآفرینانه در یک جامعه به تصمیم های اقتصادی مستقل هر کدام از افراد آن جامعه بستگی دارد.احتمال اینکه مردمان یک کشور در کسب و کارهای کارآفرینانه مشارکت کنند به انگیزه فردی انها برای تبدیل شدن به کارآفرین، توانایی آنها برای تقبل فعالیتهای کارآفرینانه و برداشت های آنها نسبت به فرصتهای در دسترس بستگی دارد. محیط های حاکم بر هر کشوری می تواند هر کدام از این عوامل را تحت تاثیر قرار دهد. سیاستهای دولت نسبت به کارآفرینان برای ارائه کمکهای مالی از طریق یارانه ها، وامهای ترجیحی یا سیاستهای مالیاتی مساعد که آن را محیط تنظیمی برای کارآفرینی می نامند فرصتهای قابل دسترسی برای کسب و کارهای موجود و کسب و کارهای جدید را افزایش می دهد. در کشورهایی که برنامه های آموزش عمومی و کاربردی کارآفرینی متداول است و افراد می دانند چگونه یک کسب و کار جدید را تامین مالی و مدیریت کنند، احتمالاً از توانایی لازم برای مدیریت موفق کسب و کار فرد برخوردار خواهند بود. وجود چنین شرایطی اشاره به محیط شناختی برای کارآفرینی دارد. در نهایت در کشورهایی که فعالیتهای کارآفرینانه ارزشمند و قابل تحسین است، تعداد بیشتری از افراد به یافتن کسب و کار جدید یا مدیریت کسب و کار جدید برانگیخته خواهند شد. وجود چنین شرایطی اشاره به محیط هنجاری کارآفرینی دارد. محیط های تنظیمی، شناختی و هنجاری ارکان یا پایه های سه گانه حمایت از فعالیتهای کارآفرینانه یک کشور را شکل می دهند.
دولتها بعضاً به ارتقا یک بخش از فعالیت اقتصادی نسبت به بخشهای دیگر در شرایطی اولویت قائلند. برخی از دولتها ممکن است از طریق اولویت دهی یک بخش نسبت به بخش دیگر از دخالت در بازار داخلی شان اجتناب کنند و تعداد محدودی از دولتها ممکن است حتی کارافرینی را تضعیف کنند.
افزایش در تعداد کسب و کارهای کوچک در جامعه، افراد یا سازمان های جدیدی را برای سرمایه گذاری در کسب و کارهای سودآوری که کارآفرینی را تقویت می کنند، تشویق می کند. همچنین به موازات افزایش تعداد کسب و کارهای جدید، ساز و کارهای مالی نظیر سرمایه ریسکی و وام های بانکی خاص کارآفرینان ممکن است به عنوان سرمایه گذاری های پرسود بالقوه برای سازمانهای مالی ظهور کند.
بنابراین وجود خدمات پشتیبانی جدید و برنامه های دولت ورود نسلهای جدید کسب و کارهای کارآفرینانه را تسهیل می کند. بنابراین کشورهایی که قادر به ایجاد محرکی برای کارآفرینی در اقتصاد داخلی خود هستند ممکن است قادر به قرار دادن خود روی یک مسیری از افزایش رشد کسب و کارهای کوچک هستند.
سرمایه گذاری
سرمایه گذاری خطرپذیر یکی از عوامل مهم در توسعه کارآفرینی و منابع تامین آن از اهمیت ویژهای برخوردار است. در کشورهای مورد مطالعه، سرمایه مورد نیاز کارآفرین از دو منبع اصلی زیر تامین میگردد:
۱- سرمایه خطر پذیر رسمی :
این سرمایهها از طریق منابع رسمی کشور تامین و در اختیار کارآفرین قرار میگیرد. مانند سازمانهای حمایت کننده از کارآفرینان و بانکهای مرتبط با توسعه صنایع.
۲- منابع مالی غیررسمی :
این بخش از سرمایه توسط خود کارآفرین، بستگان، دوستان و سایر افرادی که میخواهند در پروژه مشارکت داشته باشند تامین میگردد. این بخش از منابع مالی در سراسر جهان از اهمیت بیشتری برخوردار است.
به طور متوسط به ازای هر یک دلار سرمایه گذاری از نوع سرمایه خطر پذیری رسمی مقدار ۶/۱ دلار سرمایه گذاری از نوع منابع مالی غیررسمی وجود دارد میانگین سرمایه گذاری غیررسمی در کشورهای مورد مطالعه %۱/۱ از تولید ناخالص داخلی (GDP ) کشورهاست که حداکثر آن %۷/۳ در کره و حداقل آن %۱۴/۰ در برزیل است.
نااطمینانی شرایط بازار
امروزه ریسک و نااطمینانی به عنوان دو پدیده اجتناب ناپذیر نه فقط در حوزه های نظری و تجربی اقتصادی و مالی، بلکه در بسیاری دیگر از زمینه های سایر علوم، جایگاه ویژه ای را به خود اختصاص داده اند و از این بابت تحلیل های ریسک و نااطمینان بخشی از حوزه متدولوژی دانش نظری اقتصاد و عرصه تصمیم گیری تجربی مالی و اقتصادی را تشکیل می دهد.
برای انکه جایگاه این مفاهیم در حوزه های نظری و تجربی اقتصادی و مالی روشن تر شود، بهتر است ابتدا تعریفی از این دو مفهوم و تفاوت های آن دو ارائه شود. ریسک را به احتمال یا امکان ظهور و بروز زیان بالفعل و مستقیم از طریق کاهش جریان درآمدی و زیان سرمایه ای، یا به صورت بالقوه و غیر مستقیم از طریق ایجاد محدودیت بر ظرفیت در تحقق هدف های مورد نظر، تعریف کرده اند. اگر این تعریف از ریسک پذیرفته شود، آنگاه می توان با قاطعیت ادعا کرد که هیچ یک از عرصه فعالیتهای مالی و اقتصادی برای هیچ سطحی از فعالان و کارگزاران اقتصادی خالی و غایت از ریسک نیست. لذا با این تعبیر و تعریف، ریسک، ذات تمتم فعالیتهای اقتصادی و مالی تلقی می شود.
در مقایسه با مفهوم ریسک، مفهوم نا اطمینانی به شرایط نامشخص و غیرقابل اطمینان ارجاع دارد. تفاوت دو مفهوم نااطمینانی و ریسک در آن است که در پدیده های ریسکی به دلیل تکثر و تعدد در وقوع حادثه یا پدیده در واحد زمان، استخراج اعداد و ارقام ناظر بر احتمال وقوع با دامنه اطمینان با بهره گرفتن از روش های آماری و ریاضی، قابل انجام است. در پدیده های نامطمئن، گرچه ممکن است تعدد و تکثر وقوع پدیده هم وجود داشته باشد، اما بدلایل متعدد از جمله وجود عوامل ناشناخته، جدید، و غیرقابل پیش بینی یا نبود نمونه های متعدد در واحد زمان، استنباطات و استنتاجات ریاضی و آماری قابل انجام نیست.
بسیاری از تحقیقات بر این باورند که عدم اطمینان می تواند از طریق برخی کانالها مثل مصرف و سرمایه گذاری بر اقتصاد کلان تاثیر گذارد. بنابراین در مقوله سرمایه گذاری نمی توان موضوع نوع رفتار سرمایه گذاران در برابر ریسک را نادیده گرفت.افراد متفاوت دارای گرایش به ریسک متفاوتند. در ادبیات گرایش ریسک، افراد به سه دسته دوستدار(موافق) ، بی تفاوت و متنفر(مخالف) تقسیم می شوند.اما مسئله مهم، پیچیدگی های مربوط به چگونگی تعیین رفتار افراد در مقابل ریسک است.