زبس نیزه و گونه گونه درفش
زاسب و زپیل و هیون و سپاه
از آن سایه کاویانی درفش
ستاره همی برفشاند سپهر
تو گفتی همی برنتابد سپاه
(همان ،۲۷۸-۲۸۰ )
رستم نیز مانند چند تن از پهلوانان دیگر شاهنامه (گودرز –گیو بیژن و میلاد …)از امرا و رجال و سرداران ایران در عهد اشکانی بود که در سیستان قدرتی داشت و بر اثر کارهای بزرگ خود در داستانهای ملی ایرانیان مشرق راه جست و در صورت صحت این فرض رستم اصلا وجودی تاریخی بود ولی وقتی در داستانهای ملی راه یافت بوجودی داستانی مبدل شد و تمام خصایص پهلوانان داستانی در او گرد آمد . عمر او به ششصد سال رسید ،از هفت خوان گذشت و در آن با شیر اژدها و جادو و دیو سپید جنگید ،در خردی سر پیل سپید را به زیر آورد ،نیروی او چندان بود که از خداوند کاهش آنرا درخواست ،بالای او از از قد هفتادرشی افراسیاب درگذشت ،اکوان دیو را از میان برد ،از عهد منوچهر تا عهد بهمن زیست ،پادشاهی کیقباد و کاوس و کیخسرو و بدو باز بسته بود .
با راه یافتن خوارق عادت در زندگی یک پهلوان بزرگ تاریخی نبایدوجودتاریخی او را انکار کرد .
در شاهنامه رخش رستم نیز از عجایب مخلوقات جهانست .مبالغه های جالب و جذاب در مورد رخش وجود دارد :
تنش پرنگار از کران تا کران
چه بر آب بودی چه بر خشک راه
پی مورچه برپلاس سیاه
به نیروی پیل و به بالا هیون
چو داغ گل سرخ برزعفران
به روز از خور افزون بدو شب زماه
شب تیره دیدی دو فرسنگ راه
به زهره چو شیر و که بیستون
از بیت منقول در پایین چنین بر می آید که رخش رخشنده و فروزان بود و این صفت رخش در ابیات دیگر مشاهده می شود :
فرود آمد از رخش رخشان چو باد
سرنامور سوی بالا نهاد
و بنابراین چنین به نظر می آید که مدونین داستانهای ملی اسب رستم را از حیث درخشندگی او بدین نام نامیده و یا وجه تسمیه او را از این طریق معلوم کرده باشند .
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
رخش رستم از حیث هوش و قوه عقل نیز حیوانی عجیب بود چنانکه رستم با او سخن
می گفت و رخش سخنان وی را به نیکی در می یافت و کارهای بزرگ مانند جنگ با شیر انجام می داد. (همان ،۵۴۷-۵۴۸ )
بزرگ نمایی، زمینه را برای ایجاد طنز آماده می کند و این اغراق ها در شاهنامه فرزانه طوس با ظرافت بیان شده و برای خواننده شاهنامه بسیار لذت بخش و آرامش بخش است .
اگر در شاهنامه که اثری حماسی است غلو و بزرگ نمایی نباشد، جوهره حماسه از بین رفته است و اساس حماسه خلل می یابد و داستان در شاهنامه باید با اغراق بیان شود .
در شاهنامه رستم هفتصد سال عمر کرده و اسبی غیر از رخش نداشته است و هنگام مرگ با رخش در چاه می افتد و می بینیم که اسب ها نیز در روزگاران کهن عمر بالایی داشته اند .
در بیشتر داستان های شاهنامه ،عمر انسان ها طولانی است و انسان هایی مانند جمشید، ضحاک و فریدون را داریم که هر کدام به ترتیب هفتصد ،هزار و پانصد سال عمر می کنند.
رستم با عمل سزارین بدنیا آمده است وزن رستم زیاد بوده و هنگامی که راه می رفته ،جای پایش برزمین می مانده و سنگ ها در زیر پایش خرد می شده و می توانسته است یک گورخر درسته ببلعد .
در حماسه پهلوان از هنرهای خارق العاده برخوردار است و از دست او کارهایی بر می آید که از دست انسانهای عادی ساخته نیست .
یکی دیگر از موضوع های حماسه توصیف های حماسه توصیف های مبالغه آمیز می باشد که در مورد دیوان ،غولان ،جادوان ،پریان ،اژدها و جانوران شگفت انگیز صورت گرفته است برای مثال در حماسه قزاقها در توصیف غولی چنین آمده است: سینه او همچون سپری بزرگ ،لب او چون تلی سربر فراز ،یکی از دندانهای او چون کلنگ ،دهان او چون چاهی فراخ ،گوشهای او چون سپر جنگیان ،چشمان او تارکی ژرف ،جای پای او چون آتشدانی فروزان ،ناخن های او چون کارد ،سوراخ بینی او چون غار و چانه او چون سبد است و هرگاه بنشیند ،جایی به پهنای خانه ای شش پنجره را پر می کند .
درتوصیف آژدها آمده است که دم او چون آتش سوازن است و در تن او به جای خون زهرروان است .خانه اژدها صد فرسنگ درصد فرسنگ است . از زمین آنجا گیاهی نمی روید و از فرازش عقابی پرواز نمی کند ،وبر آسمانش ستاره ای نمی تابد.
اژدها همه چیز را به دم خود در می کشد و به زبان آدمیان سخن می گوید . در اوستا و متون پهلوی نیز از گروهی از این آفریدههای ناپاک سخن رفته است ،از آن میان اژدهایی است سه سر و شش چشم و سه پوزه که اسب و سوار را به دم خود فرو می کشد .تمامی این توصیف ها که مربوط به حیوانات شگفت انگیز می باشد مبالغه آمیز می باشند.
۴-۱-۲۱ غولان
یونانیان قدیم به یک عده موجودات خارق العاده هم معتقد بودند که می گفتند که پیش از آدمی زادگان در روی زمین بوده اند و آنها را غولان و دیوانی می دانستند که از زمین زاده اند و مانند آدمی زادگانند اما قامتی بسیار بلند دارند و بسیار زورمند تر و برخی از آنها صد دست
داشته اند و می پنداشته اند که استخوان آنها را در زمین یافته اند .
غولان دیگر (تیتان ها )بودند که آنها را پسران گاو و(اورانوس )می دانستند و می گفتند که با زئوس و خدایان او لمپ کار زار کرده اند .زئوس برای اینکه از خود دفاع کند غولانی را که کرونوس زندانی کرده بود آزاد کرد . سپس جنگ سختش در گرفت .زئوس ساعقه را روانه کرد و آتنه با سپر و نیزه به جنگ آمد.