در نتیجه قرائت را می توان به لفظ در آوردن کلمه ها و عبارات قرآن دانست که نمایانگر حروف و هیئت (شکل و صورت) کلمه و موقعیت آن ها در قرآن است.[۱۴۹] به عبارت دیگر به شیوه و روش تلاوت قرآن و علم به کیفیت ادای قرآن و اختلاف این کیفیت قرائت می گویند. هر کدام از دانشمندان و مفسّران علوم قرآنی درکتب لغوی و تفسیری خود تعریفی از قرائت را ذکر کرده اند. خواننده محترم برای مطالعه بیشتر پیرامون قرائت می تواند به کتب ذیل مراجعه کند.[۱۵۰]
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
-
- لزوم در نظر گرفتن قرائت صحیح در تفسیر آیات
با توجه به مطالب فوق و تعاریفی که از قرائت ارائه شد، اهمیت رعایت قرائت صحیح در تفسیر قرآن آشکار شده و مشخص می شود برای تفسیر کلام وحی که تبیین مفاد آیات و آشکار نمودن مراد واقعی کلمات قرآن است، قبل از هر چیز توجه به قرائت صحیح باید مورد توجه قرار گیرد چرا که قرائت مبنا و پایه فهم صحیح از کلام الهی است. و مفسّر قرآن کریم که معانی لغات و عبارات قرآن کریم را تبیین و تفسیر می کند، قبل از ورود به تفسیر باید به قرائت صحیح لغات و کلمات آیه توجه نشان دهد.
یکی از دانشمندان معاصر علوم قرآنی در این باره می نویسد:
«تفسیر که تبیین مفاد آیات و آشکار نمودن مراد خدای متعال از آن است قبل از هر چیز، وابسته به حروف و شکل واقعی کلمات قرآن و موقعیت حقیقی آن ها است و شناخت این سه، متوقف بر آگاهی از قرائت صحیح آیات کریمه است. بنابراین اولین گامی که مفسّر باید برای فهم مفاد آیات کریمه و تبیین آن بردارد، فصح و تحقیق از قرائت صحیح آیات کریمه است، قرائت صحیحی که تفسیر باید بر اساس آن انجام گیرد.»[۱۵۱]
ایشان در ادامه به بررسی شیوه شناخت قرائت صحیح می پردازند و قرائت عامه مردم را که سینه به سینه در طول تاریخ منتقل شده است را قرائت صحیح معرفی می کند.
از دیدگاه علماء شیعه قرائت حفص از عاصم به دلیل اینکه در میان مردم رایج بوده و سند آن نیز به امام علی۷و سپس پیامبر اکرم۹می رسد، صحیح ترین قرائت است همان قرائتی که سینه به سینه و نسل به نسل عامه مردم توسط آن به قرائت قرآن می پرداختند. در ادامه به علت ایجاد اختلاف قرائت در بین قاریان می پردازیم.
-
- علل ایجاد اختلاف قرائت و قراء سبعه
برای پی بردن به علل ایجاد اختلاف قرائت و به وجود آمدن قراء سبعه و عشره و اربعه عشر، باید به مطالعه تاریخچه قرائات قرآن پرداخت. در حالت کلی تاریخ قرائات را می توان به دو دوران تقسم کرد. دوران اول تا زمان جمع آوری مصحف امام در زمان عثمان که حدود چهل سال به طول انجامید و دوران دوم از زمان تدوین مصحف امام تا به وجود آمدن قرائات سبعه یا عشره که دویست سال طول کشید.
۳-۱- اختلاف قرائت تا زمان جمع آوری مصحف امام
قرائت قرآن در ابتدا به عنوان علم مطرح نبوده و کم کم و پس از طی مراحلی به صورت علمی مستقل در آمده و دارای قواعد و ضوابطی شد. قرائت در مرحله اول با تعلیم قرآن به پیامبر از سوی جبرئیل تحقق یافت در مرحله بعد خود آن حضرت قرائت را به دستور پروردگار به مسلمانان تعلیم می داد(وَقُرْآنًا فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَى مُکْثٍ وَنَزَّلْنَاهُ تَنزِیلًا)[۱۵۲] « و قرآنى [با عظمت را] بخش بخش [بر تو] نازل کردیم تا آن را به آرامى به مردم بخوانى و آن را به تدریج نازل کردیم.» به وجود این مرحله از قرائت می توان در سیره آن حضرت و گفتار صحابه نیز پی برد.[۱۵۳]
در مرحله بعدی عده ای از مسلمانان و نزدیکان پیامبر۹که با آن حضرت حشر و نشر داشته و قرائت را از ایشان می آموختند، هم چون ابن مسعود، ابی بن کعب، ابودرداء و زید بن ثابت سور قرآن را بنا به دستور پیامبر اکرم۹به دیگر مسلمانان می آموختند. تا جایی که پیامبر۹افرادی را به عنوان معلم قرآن به شهرهای مختلف اسلامی می فرستاد تا قرائت را به آنها تعلیم دهد. تا زمان حیات پیامبر۹اختلاف قرائت قاریان چندان محسوس نبود و اگر هم اختلافی بین قاریان وجود داشت با مراجعه به خود آن حضرت آن را برطرف می کردند.
در زمان خلافت ابوبکر نیز اختلاف قرائت چندان چشم گیر نبود و در حد لهجه های اقوام عرب بود چنان که نقل شده ابن مسعود- یکى از قرّاء سبعه- «حتّى حین» را «عتّى حین» و «نعم» را «نحم» تلفظ مىکرده.[۱۵۴] و یا آیه (لا رَیْبَ فِیهِ)[۱۵۵] «کتابى که در [حقانیت] آن هیچ تردیدى نیست.» به صورت «لا ریب فیهى» به اشباع خوانده شده است[۱۵۶]. و یا فعل (یَحْسَبُهُمُ)[۱۵۷] «آنان را می پندارد» را تنى چند از قاریان به کسر «سین» تلفظ کردهاند[۱۵۸]؛ در آیه آخر سوره اخلاص نیز (وَ لَم یَکُن لَهُ کُفُواً أَحَدٌ)[۱۵۹] «و هیچ کس او را همتا نیست.» (که قرائت حفص است) به سکون فا و همزه بعد از آن «کفؤا» و همچنین به ضمّ فا و همزه بعد از آن «کفؤا» قرائت شده.[۱۶۰]
اگر دقت شود این گونه اختلاف لهجهها در تلفّظ کلمات در هر زبان و از جمله فارسى هم وجود دارد و تغییری در معنا و مراد ایجاد نمی کند.
امّا پس از گسترش سریع و عظیم اسلام از اواخر خلافت ابوبکر تا اواسط خلافت عثمان یعنی از سال دوازدهم تا سال سی ام هجری، اختلافات قرائت رو به فزونی نهاد. چنانچه نقل حذیفه بن یمان بعد از بازگشت از فتح ارمنیه برای عثمان حکایت از افزایش وحشتناک اختلاف قرائت در بین مسلمانان دارد.[۱۶۱][۱۶۲]
بعد از این عثمان به فکر جمع آوری قرآن در مصحفی واحد به نام مصحف امام شد تا از اختلاف در قرائات جلوگیری کند بدین سبب به هریک از بلاد اسلامی آن زمان که تعلیم قرآن در آن رواج داشت نسخه ای از مصحف امام را همراه با یک قاری فرستاد تا مردم به پیروی از آن به تعلیم و قرائت قرآن بپردازند.
۳-۲- اختلاف قرائت بعد از مصحف امام و به وجود آمدن قراء سبعه
مصحفی که در زمان خلافت عثمان جمع آوری شده بود دارای اشکالاتی بود که همین اشکالات سبب به وجود آمدن اختلاف در قرائت شد. عوامل اختلاف مصاحف بعد از یکى کردن آنها بسیار است، امّا در ذیل به برخى از مهمترین عوامل اشاره مىشود:
۳-۲-۱- بىنقطه بودن حروف
یکى از عواملى که سبب ایجاد اختلاف در قرائت قرآن می شد، بىنقطه بودن حروف معجمه (نقطهدار) ومشخص نبودن آنها از حروف مهمله (بىنقطه) بود. خط کوفى- که نخست کلام اللّه به آن تحریر شد- عارى از نقطه بود بدیهى است که این نقصان در خواندن و جدا کردن گروه حرفهایى که امتیاز و تفاوتش فقط به نقطه است- مانند ب، ث، ث- چقدر دشوارى ایجاد مىکند، و چون مصاحف عثمانی دارای چنین مشخصه ای بودند از این رو خواننده نمی توانست کلمه را تشخیص دهد مگر از طریق سماع یا دقت در سیاق عبارت مکتوب، و این برای همه میسر نبود در نتیجه سبب به وجود آمدن اختلاف در قرائت قرآن شد. از این جهت در آیه (وَیُکَفِّرُ عَنکُم مِّن سَیِّئَاتِکُمْ)[۱۶۳]«و بخشی از گناهانتان را می زداید» ابن عامر و حفص خواندهاند: (یُکَفِّرُ عَنکُم)و دیگران«نکفّر…»[۱۶۴] ابن سمیقع: «فالیوم ننحّیک ببدنک» و دیگران(فَالْیَوْمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ)[۱۶۵] «پس امروز تو را با زره [زرین] خودت به بلندى [ساحل] مىافکنیم.» خوانده اند.[۱۶۶]
۳-۲-۲- نداشتن اعراب و حرکات
عارى بودن مصاحف عثمانى از اعراب و حرکات نیز باعث بروز اختلاف قرائت در برخی آیات قرآن می شد. به عنوان مثال مشخص نبود «اعلم»، فعل امر، فعل متکلم مضارع، افعل التفضیل است فعل ماضى از باب افعال. چنان که در آیه(قالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ)[۱۶۷] «گفت: « [اکنون] مىدانم که خداوند بر هر چیزى تواناست.» کسایى و حمزه آن را به صیغه امر «إعلم» خوانده اند و دیگران فعل مضارع متکلّم.[۱۶۸] و یا در آیه (بِما کانُوا یَکْذِبُونَ)[۱۶۹] «و به [سزاى] آنچه به دروغ مى گفتند» اهل کوفه (یَکْذِبُونَ) به فتح یا، خوانده اند و بقیه «یُکذّبون» به ضم یاء و تشدید ذال.[۱۷۰]
۳-۲-۳- ننوشتن الف در وسط کلمات
یکى دیگر از عواملى که سبب اختلاف در رسم الخط و به تبع آن اختلاف در قرائت می شد نبودن الف در رسم الخط آن روز بود خط عربى کوفى از خط سریانى نشأت گرفته است. در خط سریانى، مرسوم نبود که الف وسط کلمه را بنویسند. به عنوان مثال کلمه «سماوات» را که مکرر در قرآن آمده «سموت» مىنوشتند و بعد از زمانى که علایم مشخّصه ایجاد شد، به صورت «سموت» با گذاشتن الف کوچک بالاى کلمه نوشتند. روشن است که ننوشتن الف وسط در خواندن برخى کلمات ایجاد اختلاف مىکند، چنانکه قاریان بصره آیه (وَإِذْ واعَدْنا مُوسى اَربَعِینَ لَیلَه)[۱۷۱]«و آنگاه که با موسى چهل شب قرار گذاشتیم»، را بدون الف و به صیغه ماضى (ثلاثى مجرد) یعنى «وعدنا» خواندهاند[۱۷۲]. قاریان مدینه آیه (وَأَلْقُوهُ فِی غَیابَتِ الْجُبِ)[۱۷۳] «او را در نهانخانه چاه بیفکنید» را «فى غیابات الجبّ» خوانده، به گمان این که جمع است.[۱۷۴]در سوره فاتحه الکتاب (مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ)[۱۷۵] «[و] خداوند روز جزاست.»به صورت «ملک» هم قرائت شده.[۱۷۶]
۳-۲-۴- ابتدایى بودن خط
ابتدایی بودن خط نیز در مصاحف اولیه سبب بروز برخی اشکالات در قرائت قرآن و اختلاف قرائت شد. به عنوان مثال اعراب نون آخر کلمات را به شکل حرف«ر» می نوشتند.
این عوامل موجب گردید که قرّاء بر سر رسیدن به قرائت، با هم اختلاف کنند و هریک طبق اجتهاد خود و دلایلى که در دست دارد، قرائت خود را توجیه نماید.
به دلایلى که ذکر شد قرائت قرآن بین قاریان در مواردى اختلافى بود و تعداد قاریان در طى سالیان متمادى افزایش مىیافت تا اینکه ابن مجاهد از بین کلیه قرائات، هفت قرائت را برگزیدکه هر کدام دو راوى داشتند، که عبارتند از: ابن عامر، ابن کثیر، عاصم، ابو عمرو، حمزه، نافع وکسائى علاوه بر اینان متاخرین سه نفر دیگر به این قاریان اضافه کرده اند که به قراء عشره معروفند: خلف، یعقوب، ابو جعفر چهار قارى دیگرى نیز که به قرائت شاذ (خلاف مشهور) قرائت مىکردند، بر این ده قارى افزوده شدهاند: حسن بصری، ابن محیصن، یزیدى وأعمش.
این چهارده قرائت معروف که هر کدام از طریق دو راوى نقل شده است، مجموعاً بیست و هشت قرائت را تشکیل مىدهند که شناختن آنان در این زمینه ضرورت دارد.[۱۷۷]
۴- عدم تواتر قرائت های سبعه
قرائت متواتر آن قرائتى است که جمعى آن را روایت کرده باشند که هم داستانى ایشان به دروغ پردازى عادتاً و عرفاً ناممکن باشد و در جمیع طبقات روایت، تا برسد به پیغمبر اکرم۹این وضع محرز باشد.[۱۷۸]
بحث تواتر قرائات از جمله مباحث مهم مطرح شده در علوم قرآنی است. علماء فریقین در کتب علوم قرآنی و دیگر کتب خود ذیل بحث قرائات به بررسی این موضوع نیز پرداخته اند. اکثر علماء اهل سنت قایل به تواتر قرائات سبعه هستند.
ابو شامه در باره تواتر قرائات سبعه مىنویسد: «نظریه شایع و رایج جمعى از مقرئین متأخر و دیگران بر این است که قرائات سبع متواتر هستند.»[۱۷۹]
زرکشى نیز در این باره می نویسد: «قرائات سبع نزد جمهور علما متواتر مىباشد.» [۱۸۰]
ولی علماء شیعه معتقد به عدم تواتر قرائات هستند[۱۸۱]. سید ابوالقاسم خویی;صاحب کتاب البیان ذیل همین بحث می نویسد: «جمعی از علمای اعل سنت قائل به تواتر قرائات از پیامبر۹هستند و گفته اند این قول مشهور است و از سبکی نقل کرده اند که وی به تواتر قرائات عشر معتقد بوده و برخی آن چنان دچار افراط شده اند که پنداشته اند هر کس قائل به عدم تواتر قرائات سبع است سخنش کفر آمیز است و این نظر را به مفتی اندلس ابی سعید فرج ابن لب نسبت داده اند.[۱۸۲]»
ایشان در ادامه نظر شیعه را در این باره بیان می کنند و می فرمایند: «و نزد شیعه معروف است که قرائات سبعه متواتر نیست بلکه این قرائات اجتهاد خود قاری و منقول از خبر واحد هستند و این قول را جماعتی از علمای اهل سنت نیز پذیرفته اند و بعید نیست که همین قول بین آنها مشهور باشد و همین قول، قول صحیح است.»[۱۸۳]
صاحب کتاب التمهید فی علوم القرآن نیز به تفصیل به این بحث پرداخته و نظر شیعه را در این موضوع همان نص صریح اهل بیت:می داند که:«إِنَّ الْقُرْآنَ وَاحِدٌ نَزَلَ مِنْ عِنْدِ وَاحِدٍ وَ لَکِنَ الِاخْتِلَافَ یَجِیءُ مِنْ قِبَلِ الرُّوَاهِ»[۱۸۴] و این نظر را نظر شیعه و ملاک عمل فقهای شیعه می داند اگر چه قرائات، طریقی به رسیدن وحی الهی می باشد؛ این نظریه در واقع همان نظریه ای است که شیخ طوسی;در تفسیر تبیان بیان داشته است.[۱۸۵]
۵- دلایل معتقدان به تواتر قرائات سبعه
گروهی که قائل به تواتر قرائات هستند برای ادعای خود ادله ای ذکر کرده اند که در این جا به بیان و نقد برخی از این ادله می پردازیم.
-
- اعتقاد به تواتر قرآن
یکی از ممهمترین ادله ای که قائلان به تواتر قرائات ملتزم به آن شده اند، اعتقاد به تواتر قرآن است. آنان معنقدند که اگر قرائتهای هفتگانه را متواتر ندانیم، به متواتر نبودن خود قرآن حکم کردهایم؛ و از آن جا که متواتر نبودن خود قرآن کریم باطل است، پس متواتر نبودن قرائتهای هفتگانه نیز باطل است.
چنانکه زرقانی در مناهل العرفان به نقل از قاضی ابوسعید مفتی اندلس می نویسد: «من زعم أن القراءات السبع لا یلزم فیها التواتر فقوله کفر، لأنه یؤدى إلى عدم تواتر القرآن جمله[۱۸۶] یعنی هرکس گمان کند قرائات هفتگانه با تواتر ملازم نیست کفر گفته است، زیرا سخن وى به عدم تواتر همه قرآن مىانجامد.»
نقد
این سخن قائلان درست نیست چرا که هیچ تلازمی میان تواتر قرائات و تواتر قرآن نیست و مسأله قرائات با متن (نصّ) قرآن دو حقیقت مجزا هستند متن قرآن در طول قرون مختلف به صورت متواتر نقل شده و تا به امروز به دست ما رسیده است. اما قرائت یا چگونگی خواندن این متن قرآنی، حقیقتی جدا از متن قرآنی است. و تواتر قرآن مستلزم تواتر قرائات نیست. چنان که زرکشی در البرهان در این باره می نویسد: «اعلم أن القرآن و القراءات حقیقتان متغایرتان فالقرآن: هو الوحى المنزل على محمد۹اللبیان و الاعجاز. و القراءات: هى اختلاف ألفاظ الوحى المذکور، فى کتبه الحروف او کیفیتها[۱۸۷] … یعنی بدان که قرآن و قرائات دو حقیقت متغایر هستند. قرآن وحی نازل شده بر حضرت محمد۹برای بیان و اعجاز است و قرائات اختلاف الفاظ وحی مذکور در کتابت حروف یا کیفیت آن هاست.».
صاحب البیان نیز در نقد این دلیل دو مورد ذکر می کنند که اولا میان تواتر خود قرآن و تواتر قرائات هیچ ملازمه یا پیوندی وجود ندارد. زیرا وجود اختلاف در قرائت یک کلمه منافاتی با وجود اتفاق بر اصل آن کلمه ندارد. به عنوان مثال، با وجود اختلاف در اقوال مورخان در بیان چگونگی رخداد هجرت پیامبر اکرم۹، هیچ یک از این مورخان در تواتر رخداد هجرت شکی نکردهاند و همگی بر این باورند که هجرت پیامبر۹رخ داده است. اما اقوال مورخان در جزئیات و خصوصیات آن تا حدودی با یکدیگر متفاوت است. بنابراین اختلاف بر سر چگونگی خواندن قرآن کریم، خدشهای بر تواتر متن (نصّ) قرآن وارد نخواهد کرد.
ثانیاً متن قرآن کریم از رهگذر تواتر موجود بین مردم به ما رسیده است و مسلمانان در طول تاریخ اسلام، قرآن را از طریق نگارش، به خاطر سپردن و بیان کردن حفظ نموده و به صورت متواتر نسل به نسل انتقال دادهاند. اما از قاریان قرآن، تنها خصوصیات قرائت قرآن به ما رسیده است و قاریان قرآن در نقل خودِ قرآن کوچکترین اثری نداشتهاند. از این رو باید گفت حتی در صورت نبود قاریان هفتگانه یا دهگانه یا چهاردهگانه باز هم تواتر خود قرآن حفظ میشد و نبود این قرائات، هیچ تأثیری در صحت تواتر قرآن کریم نداشت[۱۸۸].
آیت الله خوئی;در جمعبندی این بحث معتقدند هیچ یک از قرائتهای هفتگانه از پیامبر۹و نیز از طبقه خود قاریان، به طور متواتر نقل نگردیدهاند و اگر فرض کنیم که قرائات هفتگانه از خود قاریان به صورت متواتر نقل شده و به ما رسیده است، قطعاً از پیامبر اکرم۹متواتر نقل نشده است.[۱۸۹]
به علاوه حصر قرائات به قرائات سبع و پذیرش این قرائات به صورت مدون از رخدادهای تاریخ قرائت است، آن هم در قرن سوم هجری است و قبل از آن راجع به قرائات و قراء سبعه هیچ اثر و نشانی وجود ندارد. در حالی که در تعریف قرآن هماطور که بیان شد خود کلمات و معانی که بر پیامبر۹وحی شده – که بنا بر اتفاق متواتر است- مدنظر است نه شیوه ادای آن ها.