۱۱-پیشگیری از عوداعتیاد وتوجه بیشتربه پیشگیری اولیه نسبت به پیشگیری ثانویه وثالثیه .
۲-۶-۱رویکردها ی درمانی وابستگی به مواد
در زمینه ی به درمان وابستگی به مواد بطورکلی دونوع رویکرد وجود دارد که عبارتند از :
الف)درما ن مبتنی بر پرهیز کامل ودستیابی به زندگی عاری از مواد
ب)درمان کاهش آسیب ها وعوارض ناشی از اعتیاد
۲-۶-۲ درمان اعتیاد
با در نظر گرفتن اینکه وابستگی به مواد یکی از اختلالات روان پزشکی است بحث درمان نیز مطرح میشود. در فرهنگ عامه حاکم در کشور ما چنین نظری قالب نیست اما رویکرد اخیر اجرایی در سالهای اخیر به موضوع اعتیاد از نظرگاه بیماری بوده است و به تدریج تأثیرات خود را در تغییر دیدگاه عمومی خواهد گذاشت با این حال از دوران صفویه تاکنون تفاوت اساسی در این مورد ایجاد نشده است و فعالیتهای بیشتری را طلب میکند که میتواند منجر به پیشرفتهای بیشتری نیز بشود. در حال حاضر موضوع درمان اعتیاد و به ویژه آمفتامین ها به نیروی محرکهای تبدیل شده است که میتواند مجموعهی روان شناختی و روان شناسی را تحت تأثیر خود به رشد وا دارد. باید توجه داشت در دسترس بودن خدمات و درمانهای متعدد برای اعتیاد باعث کاهش ترس و نگرانی بیماران از شکست شده و در بالا بردن انگیزهی معتادان جهت مواجهه و درمان تاثیر میگذارد. این نکته سیاست حال حاضر بخش درمان در کشور است. به هر صورت درمانهای پیشنهاد شده با توجه به تبیینهای صورت گرفته به دو دسته دارویی و غیر دارویی تقسیم میشوند (کاپلان و سادوک، ۲۰۰۶؛ ترجمه پورافکاری، ۱۳۸۶).
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۲-۶-۲-۱درمان دارویی
تاکنون روشهای گوناگونی برای ترک و درمان بیماران معتاد به کار گرفته شده است که به اختصار چگونگی انجام روشها پرداخته می شود.
۱-روش کم کردن تدریجی ماده مخدر
در این روش بیمار معتاد میتواند با یک برنامه ریزی منظم و دقیق و با ارادهی قوی و محکم، روزانه از ماده مخدری که استفاده می کند کم کند تا آن را در مدت ۲ تا ۳ هفته به صفر برساند. در این روش بیمار نیاز دارد که زیر نظر روان پزشک معالج از داروهای تجویز شده استفاده نماید. داروهای تجویز شده اغلب داروهایی است که در رشته روان پزشکی به کار برده میشود و موجب میگردد که علایم وابستگی روانی و جسمی بیمار معتاد به آن میزان کاهش یابد که فرد معتاد احساس نیاز به ماده مخدر نداشته باشد. از خصوصیات این روش این است که فرد میتواند به فعالیتهای روزمره خود بپردازد (کاپلان و سادوک، ۲۰۰۶؛ ترجمه پورافکاری، ۱۳۸۶).
۲-روش استفاده از داروهای ترک اعتیار به طور سرپایی
در این روش فرد معتاد توسط پزشک، درمان خود را شروع می کند و داروهایی برای وی تجویز میشود که شامل داروهای اعصاب و داروهایی است که ماده مخدر نیستند، اما اثراتی شبیه ماده مخدر دارند. در این روش به بیمارتوصیه میشود که به هیچ عنوان از ماده مخدر استفاده ننماید. اثرات درمانی داروهای تجویز شده و این که به چه میزان باید تجویز گردد بستگی به نوع ماده مخدر مصرفی و مقدار آن دارد. در این روش اغلب توصیه میگردد که بیمار معتاد به مدت چند روز تا یک هفته در منزل استراحت نموده و بعد به کارهای روزمره خود بپردازد.همچنین در این روش از داروهایی استفاده میشود که باعث رفع برخی از علائم ترک میشوند(مانند کلونیدین، بوپرنورفین، …) به همراه این داروها از داروهای ضد افسردگی، داروهای ضد درد غیر مخدر، داروهای ضد تهوع، داروهای خواب آور نیز استفاده می شود. با توجه به اینکه مصرف هر کدام از داروهای ذکر شده فواید و عوارض خاص خود را دارد، نظارت حرفه ای و تخصصی در طول انجام سم زدایی ضروری است(کاپلان و سادوک، ۲۰۰۶؛ ترجمه پورافکاری، ۱۳۸۶).
۳-روش استفاده از داروهای ترک اعتیاد با بستری شدن در بیمارستان
این روش مانند روش دوم است. با این تفاوت که فرد معتاد در بیمارستان بستری میگردد و کلیه امور درمانی با نظارت پزشک معالج انجام میشود. از امتیازات این روش این است که بیمار معتاد از نزدیک مورد مراقبتهای لازم پزشکی و پرستاری قرار دارد و چون در بیمارستان بستری است دسترسی او به مواد مخدر بسیار کم و یا غیر ممکن است و اگر گاهی بیمار نیاز به داروهای خاص خوراکی و یا تزریقی داشته باشد، این داروها به راحتی در بیمارستان به وی داده شده و یا تزریق میگردد و لذا هرگونه علایم ناشی از ترک، خواه روانی و یا جسمی، سریع تر درمان میگردد (کاپلان و سادوک، ۲۰۰۶؛ ترجمه پورافکاری، ۱۳۸۶).
۲-۶-۲-۲درمان های غیر دارویی
اصلی ترین مشکل مصرف کنندگان مواد محرک وابستگی روانی است نه جسمانی. به همین دلیلی انواع مداخلات روانی، اجتماعی به درمانهای رایج افزوده شده و یا به طور جداگانه مورد استفاده قرار میگیرند که به آنها اشاره میشود. باید گفت درمان با متادون باعث کاهش مصرف مواد و بهبود سلامت روانی معتادان میشود. (عارف نسب، ۱۳۸۴) و هر چند که کارکنان آموزش دیده و حمایت کننده میتوانند موفقیت درمان نگهدارنده را تا ۸۰ درصد بالا ببرند. اما با قطع مصرف متادون احتمال پرهیز دراز مدت بسیار کم است (سلیگمن، ۲۰۰۰؛ ترجمه سید محمدی، ۱۳۸۷) و لزوم درمان های غیر دارویی آشکار است.
۱-درمانهای رفتاری – شناختی
در این درمانها که بر مبنای یادگیری شکل گرفته است، بر توانایی انسان بر آموختن رفتارهای سازگار و ناسازگار و چگونگی تغییر آن تأکید میشود. این درمانها خط اول درمان اعتیاد به شمار میروند و مبتنی بر سبک هایی برای پیشگیری از عود، حل مسأله، آموزشهای ضروری و مهارتهای اولیه بهبودی بر اساس الگوی درمان شناختی – رفتاری میباشند. همچنین میتوان از روش رفتار درمان عقلانی عاطفی نام برد که به بیماران کمک میکند باورهای خود را بسنجند. روشی مؤثر نیز توسط مک مالین تحت عنوان بازسازی شناختی ارائه شده است که بیشتر از روش رفتار درمانی عقلانی – عاطفی ریشه گرفته است.
در واقع این مداخلات به معتادان کمک می کنندتا مهارتهای مقابله ای موثر دربرابر مشکلات فردی (تفکر وهیجان )واجتماعی (ارتباطات فردی ،استرس و تعارض بین افراد)را بیاموزد ومی توانند وسیله ی موثری برای مقابله با بسیاری از عوامل تشدید کننده وعود باشد.بعبارت دیگر این نوع درمان در شناسایی،اجتناب ومقابله به بیماران کمک می کند،همچنین ، بیماران باید در شناسایی موقعیت های که احتمال مصرف مواد را افزایش می دهند ،دقت کنند وبه موقع از این موقعیت های پرخطر اجتناب ورزند ومقابله ی موثر با مسایل ورفتار های مشکل آفرین مرتبط با سوء مصرف موادرا آموزش ببینند (بوکستین[۱۴۶] ،۱۹۹۵).
۲-مصاحبه انگیزشی: رویکرد روان درمانی در امریکا از سبک مقابلهای[۱۴۷] به سبک مراجع محور تغییر ماهیت داده است و در درمان اعتیاد تکنیک های مصاحبه انگیزشی اهمیت بالایی پیدا کردهاند. مواردی همچون گوش دادن فعال[۱۴۸]، اصول مصاحبه همدلانه[۱۴۹]، ایجاد ناهماهنگی و مغایرات، لغزیدن بر مقاومتهای بیمار، بازخورد دادن[۱۵۰]، حمایت از خودکارآمدی[۱۵۱] از اصول مصاحبه انگیزشی به شمار میروند (ابراهیمی، ۱۳۸۱).
۳-رفتار درمانی : یکی از مداخلات موجود در درمان اعتیاد مدیریت مشروط است که مبنای آن رفتار درمانی و فرایندهای شرطی سازی عامل است. اثر بخشی این مداخله در مطالعات متعدد و در شرایط مختلف نشان داده شده است.در این روش به ازای انجام تکالیف درمانی و پیشرفت در رفتارهای مثبت تقویت دریافت کرده ودر صورت عدم اجرای قراردادها(مثلاً آزمایش مثبت ادرار) با برخی محدودیتها موجه می شود(مثلاً باید داروی خود را در محل مرکز درمانی استفاده کند) علیرغم اثربخشی قابل توجه به دلیلی محدودیتهای موجود در اجرا، عملاً بسیار کم مورد استفاده مراکز خصوصی درمان اعتیاد قرار می گیرد.
۴-خانوداه درمانی یا زوج درمانی: پیرامون هر فرد معتاد، خانوادهای در رنج است. در درمان یا ادامه اعتیاد خانواده نقش بسزایی دارد.خانواده سیستمی اس هریک از اعضای خانواده آن بریکدیگر وبردیگران تاثیر می گذاردواز دیگران نیز تاثیر می پذیرد .در واقع ،هر خانواده بر اساس برآیند این نیروها ی متقابل ،به تعادل می رسد وگاهی این نیروها یا پویایی ها جهت نادرستی دارند ،مثلا تمام نیرو ها در این راستا قرار می گیرند که یک نفر در خانواده معتاد است واو را مخل سعادت خانواده معرفی می کنند.در حقیقت ،خانواده به یک نتیجه گیری غلط می رسد .مثلا شخص معتاد منحرف باقی می ماند وافراد غیر معتاد خانواده تایید می شوند(چیریلو وهمکاران ،۱۹۹۷؛ترجمه ی پیر مردای ،۱۳۷۸)
۵-روان درمانی روانپویشی: در این روش به انگیزههای فردی، ارتباطی و اجتماعی که در طی دوران رشد بر فرد حادث شده و زمینهساز پیدایش اعتیاد شده است، اشاره میشود.در این روش ،درمانگر به تحلیل شخصیت فرد معتاد وبیرون کشیدن عوامل ناخود آگاه که موجب گرایش ووابستگی به مواد وآگاه کردن بیمار از علت اعتیادش بر طبق روشها واصول این رویکرد می شود ،به درمان می پردازد در روان درمانی پویشی ، ابتدا سوء مصرف مواد به عنوان پسرفت به مرحله ی رشد ی جنسی دهانی تعبیر می شد؛ اما امروزه درمانگران این حوزه،این رفتار را بیشتر یک عمل انطباقی ودفاعی می دانند تا نوعی پسرفت (بزمی ،۱۳۹۱)درحقیقت ،حالات پسرفت ممکناست با مصرف موادعملا معکوس شود؛زیرا مواد دفاع های ضعف را برعلیه عواطفی نظیر شرم وخشم تقویت می کنند .
۶-جامعه درمان مدار(TC[152]): برنامههای اقامتی طولانی مدتی هستند که ۹ – ۱۲ ماه طول میکشد و بر مبنای خودیاریاند. برنامههای درمانی میتوانند همراه با داروهای اگونیست باشند. همین طور برنامهی بهبودی مراکز اقامتی کوتاه مدت که در برخی کمپها مورد اجرا قرار میگیرد (ابراهیمی، ۱۳۸۱)هدف درمان درTCهمه جانبه است ،هدف اولیه روانشناختی ،عبارت است از تغییر الگوهای منفی در ،رفتار ،افکار واحساساتی که در زمینه مصرف مواد یا دارو وجود دارد.از دیدگاهTC، بهبودی یک فرایند تکاملی است ونیاز به انگیزه ی زیادفرد مقیم ، خودیاری و کمک خواهی از دیگران و یادگیری اجتماعی دارد. اجتماع درمان مدار ،مبتنی بر ۱۲اصل می باشد که رعایت آنها توسط مراجعان الزامی است (داپونت[۱۵۳]،۱۹۹۴)
۷-گروه درمانی
گروه درمانیامکان صحبت در مورد مشکلات و بررسی و بحث و تبادل نظر در مورد مسائل مربوط به فرایند درمان را فراهم میکند. بعضی معتقدند گروه درمانی بهترین روش برای درمان معتادان است.روان درمانی گروهی یک نوع درمان کاملاً پذیرفته شده روانشناختی است که از تعاملات سازنده بین اعضاء و مداخلات یک رهبر آموزش دیده جهت تغییر رفتار غیر انطباقی تفکرات و احساسات افراد مبتلا به نارضایتی استفاده می کند. طی دهه های گذشته تعداد قابل ملاحظهای از بیمارن روانی توسط گروه درمانی مداوا شدهاند. گروه درمانی برای بیماران بستری سرپائی و در خیلی دیگر از موقعیتهای اجتماعی قابل اجرا میباشد. همچنین برخی اصول روان درمانی گروهی با موفقیت زیادی در زمینههای اقتصادی آموزشی و به صورت گروه های رویارویی کاربرد داشته است (ابراهیمی، ۱۳۸۱).
از گروه درمانی برای درمان اعتیاد استفاده های فراوانی میشود. معتادان در گروه ها به بازسازی روابط بین فردی، دریافت حمایت، داشتن یک شبکهی اجتماعی جدید، دریافت کردن بازخوردهای سالم و مناسب و آموزشهای کم هزینهای دست پیدا میکنند. بسیاری از مسائل و مطالب عنوان شده در روان درمانی گروهی در زندگی روزانه ما بسادگی اتفاق میافتد. تدابیر درمان که مهمترین مسئله مورد بحث در روان گروهی است تنها به گروه درمانی اختصاص ندارد بلکه در هر گروه عادی کم و بیش وجود دارد. به طور عادی ما در زندگی روزمره خود با افراد و گروههای مختلفی ارتباط داریم که این روابط برای سلامتی ما لازم است، البته همه روابط زمینه سلامت بخشی ندارند و حتی بعضی از روابط نیز ناسالم و بیماریزا هستند. روان درمانی گروهی چیزی جز ارائه شناخت و تصحیح رفتار بیمارگونه نیست. رفتاری که باعث شده دیگران از فرد فاصله بگیرند و او تنها منزوی گردد، شاید یکی از علل رشد درمانهای روانی در جوامع بزرگ و پیشرفته مسئله تنهایی و بیهمدلی افراد باشد. بنابراین روان درمانی گروهی زمانی ضرورت پیدا میکند که نیاز اجتماعی فرد در ارتباط با دیگران برآورده نشده و یا محیط به گونهای است که هر چند روابط انسانی به حد کافی وجود دارد، ولی روابط موجود غلط و ناسالم می باشد(کریمی، ۱۳۸۹).
در بررسیهای کلینیکی به عمل آمده از معتادین مشخص شده است که اغلب آنها قبل از اعتیاد دچار بیماری افسردگی بوده و در روابط درون فردی و بین فردی دارای مشکل هستند. معتادین معمولاً با خانواده خود روابط سالمی ندارند. همچنین با گروه های طبیعی اجتماعی نیز دچار مشکل هستند. بنابراین پس از طی دوره سمزدایی و ترک جسمی بایستی شرکت در جلسات گروه درمانی با جدیت دنبال شود تا خلاء روابط ناسالمی که قبلاً در گروههای طبیعی داشته است برطرف گردد و روابط بین فردی به تدریج بهبود یابد. ناگفته نماند که بر اثر تعامل ایجاد شده در گروه علاوه بر بهبودی روابط بین فردی روابط درون فردی معتادان نیز دستخوش تحول گردیده و نگرش فردی نسبت به خود مثبت شده و نهایتاً درمان کامل دنبال میشود (ثقهالاسلام، ۱۳۸۷).
۲-۷ سبک های مقابله ای
۲-۷-۱تعریف سبک های و مهارتهای مقابله ای
لازاروس دو راهبرد را برای مقابله را از هم متمایز کرده است: مقابله متمرکز بر مسأله و مقابله متمرکز بر هیجان. در رفتار مقابله ای متمرکز بر مسأله، فرد برای تغییر مستقیم عوامل تنش زا وارد عمل میشود. درحالی که در رفتار مقابله های متمرکز بر هیجان، توجه فرد بیشتر به تغییر احساسات معطوف به آن است. در مقابله متمرکز بر هیجان، فرد سعی می کند هیجانات خود را کنترل کند(خدادادی، ۱۳۸۳).
الف) لازاروس، فولکمن [۱۵۴](۱۹۸۴) مهارت مقابلهای به تلاشهای شناختی و رفتاری اطلاق میشود که به منظور کسب کارآیی، کاهش یا تحمل مسائل درونی یا بیرونی ناشی از فشار به وجود آمدهاند.
ب) مهارتهای مقابلهای شامل مجموعهای از فعالیتهای ذهنی یا شناختی و رفتاری است که شخص به منظور سنجش محرکهای فشار زا یا کاهش عوامل فشار زا و تغییر برانگیختگی هیجانی حاصل از فشارها بکار میبرد(بلینگ، کرونکایت ـ موس[۱۵۵]، ۱۹۸۳)
ج) (سولومون، آویتزور، میکولینسر[۱۵۶]،۱۹۹۱ به نقل از دافعی، ۱۳۸۶) معتقدند که مقابله دو کنش ابزاری و هیجانی دارد، مقابله ابزاری، همان مشکل مدار است، برای حل مشکل و بکارگیری منابع و به منظور کاهش تهدیدات خارجی عمل میکند و مقابلهی هیجانی برای رها شدن و خلاصی از تنش و برانگیختگی ناشی از تهدیدهای خارجی کاربرد دارد.
۲-۷-۲ مهارتهای مقابله ای :
یکی دیگر از عوامل شناختی در رفتار سوء مصرف مواد می باشد بطور طبیعی ،انسان هنگامی که با عوامل فشارزا ی زندگی مواجه می شوند ،سعی در بکار گیری امکانات وتوانایی خود در جهت رفع فشار دارند گاهی روش هاواستراتژی های مقابله ای بکار گرفته برای رفع استرس ها ،بصورت استفاده از مکانیزم های دفاعی آگاهانه وسنجیده است اما گاهی بصورت کاملا ناخود آگاهانه ونسنجیده مورد استفاده قرار می گیرد.زمانی که شخص از روش های مقابله ای نسجیده استفاده می کند،یعنی نیرو وتوان روانشناختی خود را برحل مساله تمرکز می کند وبصورت مسئله مدار با مشکل مزبور برخورد می کند. این روشها موجب در هم شکستگی یا ضعف شخص نمی شود ،اما اگر از روش های نا کارآمد (مثل روش های عاطفی –هیجانی )استفاده کند،این گونه راهکارهای ضعیف باعث در هم شکستن فرد در مقابل عوامل استرس زا می شوند فرد احساس شکست،یاس ،درماندگی وناامیدی خواهد کرد.درحقیقت، این احساس منفی و ناخوشایند ،زمینه ساز سوء مصرف مواد خواهند بود واین گونه افراد برای رهایی از مشکلات ومسایل زندگی ،بطور موقت از طریق مصرف مواد،آرامش را به دست می آورند. از دیدگاه رفتاری –شناختی سوء مصرف مواد ،بعنوان شیو ه مقابله نا کارآمد به حساب می آیدکه درواقع ،نشانه ناتوانی شخص در حل مسئله ،باورها وانتظارات نادرست خود می باشد. در این ارتباط ،سوء مصرف مواد ، مکانسیم مقابله ای نا کار آمد ونسنجیده ای است که از ضعف مهارتهای مقابله ای وحل مسئله سر چشمه می گیرد(بک،۱۹۹۸،نقل از گودرزی،۱۳۸۰)
در واقع وجود استرس ها وفشارهای اجتماعی ،سلامت روانی انسان را به خطر می اندازد واورا به سمت اختلالات روانی وانجام رفتارهای پر خطر مانند سوء مصرف مواد مخدر سوق می دهد . بنابراین در صورتی که فرد راه صحیح مقابله با استرس را نیاموخته باشد وبه عبارت دیگر مهارتهای مقابله با استرس را نیاموزد ،دچار مشکلات جدی تر خواهد شد . انتخاب راه های مقابله ای مناسب در برابرفشارهای روانی می تواند از تاثیر این فشارها بر سلامت جسمی وروانی فرد بکاهد (رحیمی ،۱۳۸۹).
مقابله به عنوان یک فرایند روانشناختی ،به کوششهای شناختی ورفتاری اشخاص برای حل وفصل شرایط استرس زا گفته می شود . مقابله در برگیرنده تلاش ها، اعم از کنش محور ودرون روانی ،برای اداره وتنظیم تقاضاهای محیطی ،درونی وکشمکش میان آنهاست ودو کارکرد مهم دارد: تنظیم هیجانهای ناگوار ودر پیش گرفتن کنشی برای تغییروبهبود مساله ای که باعث ناراحتی شده است (لازاروس وفولکمن ،۱۹۸۴) .
در واقع باتوجه به اینکه مصرف کنندگان مواد با سطوح بالاتری از اضطراب ودرماندگی را گزارش می کنند،رفتارسوءمصرف مواد ،خود ممکن است به عنوان شکلی از مقابله ناسازکار باشد که در جهت کاهش عواطف منفی عمل می کند (ویلز وشیفمن[۱۵۷]،۱۹۸۵).بنابراین براساس تحقیقات انجام شده فقدان راهبردهای مقابله ای سازگار ،عامل سوق دهندهای به سوی مصرف مواد وبه تداوم مصرف مواد کمک می کند . پژوهش های متعدد نشان داده اند که ابعادراهبردهای مقابله ای برای پیش بینی سوء مصرف مواد،دفعات مصرف ،تکمیل دوره درمان وفرایند عود در میان معتادان اهمیت دارد(بال ،۲۰۰۵).همچنین ارتباط بین راهبرد های مقابله ای ضعیف وشیوه های حل مساله نامناسب ،با مصرف مواد در معتادان گزارش شده است (اپستین ،گریفن،بوتوین،۲۰۰۰؛ابراهیمی).
۲-۷-۳ انواع سبک های مقابله
الف) مقابلهای کارآمد
آنچه تحت عنوان مهارت مقابلهای مطرح میشود همان روشهای برخورد با مسائل است که از طرف فرد بطور آگاهانه طراحی و به اجرا در میآید و نتیجهی آن حل مسئله و یا افزایش ظرفیت روانشناختی فرد برای از سرگذراندن موفقیتآمیز بحرانی و دور ماندن از آسیبهای ناشی از بحرانهای روحی پیش آمده است و این همان مقابلهی کارآمد است.
ب) مقابله ناکارآمد
مقابله ناکارآمد نیز تلاشهایی هستند که گرچه برای مقابله با شرایط دشوار به کار گرفته میشوند ولی نوعاً به بدتر شدن اوضاع و پیچیدهتر شدن وضعیت منجر میشوند، لذا نمیتوان از این دسته مقابلهها به مهارت تعبیر کرد. مثلاً فردی که برای کاستن از استرس به مواد مخدر روی میآورد گر چه نوعی مقابله با استرس و هیجان منفی در کوتاه مدت به وقوع میپیوندد ولی باید هزینهی این لذتهای کوتاه مدت را بصورت تحمل اعتیاد و عوارض شوم آن بپردازد (جان مارشال، ریو[۱۵۸]، ۱۹۹۷، نقل از مصلایی، ۱۳۸۶).
۲-۷-۴انواع مقابلهی کارآمد
۲-۷-۴-۱مقابلهی متمرکز بر مسأله
مقابله متمرکز بر مسئله یا مسأله مدار، کوششی است برای انجام عملی سازنده، در شرایطی خارجی، یا عملکردهای مستقیم فکری و رفتاری فرد میباشد که به منظور تغییر و اصلاح شرایط تهدید کننده محیطی انجام میشود، به بیان دیگر مقابلهی متمرکز بر مسئله به تلاشهای فرد برای تغییر وضعیت و گلاویزی مستقیم با مشکل مربوط میشود (لازاروس، فولکمن[۱۵۹]،۱۹۸۴). و فرد با روشهایی نظیر ایجاد تغییرات در زندگی، تعیین هدفها، تصمیمگیری در مورد اولویتها، مشورت جزئی و ابراز وجود، به حل مسأله میپردازد به عقیدهی (موس و بیلینگز[۱۶۰]، ۱۹۸۵) کنار آمدن متمرکز بر مسئله شامل گردآوری اطلاعات از محیط و راهنمایی خواستن از یک صاحب نظر است. این نوع کنار آمدن با مقابله، علاوه بر اخذ پاداش که جانشین حالات مرضی خواهد شد، به وجود آورندهی اعمالی است که در جهت حل مشکل اتخاذ میشود.
در واقع فرد به جمع آوری اطلاعات مربوط به حادثه فشار زا می پردازد وبا استفاده از منابع طرح ونقشه ای برای حل مساله بکار می رود .(هارن ومیچل[۱۶۱]،۲۰۰۳)
در مقابلهی متمرکز بر مسئله افراد تدابیری را به کار میگیرند که به چند مورد از این تدابیر اشاره میشود:
۱ـ مقابلهی فعال: فرآیندی است که شخص در طی آن بطور فعالانه برای تغییر منبع فشار روانی تلاش میکند.
۲ـ مقابلهی مبتنی بر برنامهریزی: در این نوع مقابله فرد برای کنترل و حل مشکل با تکیه بر فکر و اندیشه خود، به ارزیابی راه حل های مختلف میپردازد و بعد از آن با انتخاب بهترین شیوه به حل مسئله اقدام میکند.
۳ـ مقابلهی بردبارانه: عبارت است از خویشتنداری و اجتناب از فعالیتهای ناپختهای که منجر به پیچیدهتر شدن مسئله و ایجاد اختلال در روند حل مسئله میشود.
۴ـ مقابلهی جستجوی حمایت اجتماعی کارآمد: هنگامی که فرد خود را برای حل مسئله ناتوان میبیند به راحتی از کمکهای یاورانه افراد دیگر استفاده میکند، این کمک به تناسب نیاز و نوع مشکل میتواند کسب اطلاعات از طریق خدمات راهنمایی، مشاوره و جذب امکانات مادی یا معنوی از دیگران باشد (لازاروس، فولکمن ۱۹۸۴).
۲-۷-۴-۲مقابلهی متمرکز بر هیجان
شامل کلیهی فعالیتها یا افکاری میشود که فرد به منظور کنترل و بهبود احساسات نامطلوب ناشی از شرایط فشارزا به کار میگیرند که در واقع منجر به نظم عمومی، پذیرش مجدد و تخلیهی هیجانی می شود. در مقابله هیجان مدار فرد بیشتر به تخلیهی هیجانی خود از طریق گریه کردن و دعا کردن، پرخاشگری، مصرف داروها و مواد آرامبخش میپردازد که در دراز مدت میتواند باعث اعتیاد، افسردگی، بیماری جسمی و کشیدن سیگار و . . . شود. در این روش فرد آنچه را اتفاق میافتد درست تشخیص نمیدهد و درک نمیکند. از جمله این که موفقیتها را بطور غیر منطقی و به غلط بیش از حد فاجعهآمیز تفسیر میکند لذا در خود توان مقابله با مشکل را نمیبیند و سعی در فراموش کردن مشکل و تخلیه هیجانی خود دارد (لازاروس، فولکمن، ۱۹۸۴).
راهبرد های مقابله ای هیجان مدار شیوه ای توصیف می منند ککه براساس آن فرد برخود متمرکز می شود وتمام تلاش او متوجه کاهش احساسات خویش است .از سوی راهبردهای مقابله ای اجتنابی[۱۶۲] نیز ممکن است به شکل روی آوردن به اجتماع وافراد دیگر ظاهر شود .بعبارتی فرد با فاصله گرفتن از مشکل اقدام به فرار واجتناب می کند (هارن ومیچل،۲۰۰۳).