چندین الگوی عمده متفاوت برای حافظه وجود دارد (مارداک، ۲۰۰۳؛ رودیگر[۱۴۲]، ۱۹۸۰). در اواسط دهه ۱۹۶۰ پژوهشگران بر اساس دادههای موجود در آن زمان الگویی برای حافظه معرفی کردند که دو ساختار حافظه را از هم تفکیک میکرد که ابتدا ویلیام جیمز (۱۸۹۰/۱۹۷۰) مطرح کرده بود. این دو ساختار عبارت بودند از: حافظه اولیه که اطلاعات موقت در حال استفاده را نگهداری میکند و حافظه ثانویه که اطلاعات را به صورت دایمی یا کمینه برای مدت طولانی حفظ می کند (واف و نورمن[۱۴۳]، ۱۹۶۵). سه سال بعد ریچارد اتکینسون و ریچارد شیفرین (۱۹۶۸) الگوی دیگری معرفی کردند که حافظه را در قالب سه انباره حافظه، مفهومپردازی میکرد:
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
الف) انباره حسی: وقتی محرکهای محیطی به وسیله گیرندههای حسی دریافت میشوند وارد حافظه حسی میشوند، اطلاعاتی که به حافظه حسی وارد میشدهاند اگر مورد دقت یا توجه قرار گیرند، وارد حافظه کوتاهمدت میشوند. حافظه حسی نخستین مرحله یادگیری به یادسپاری اطلاعات است و گنجایش این حافظه به تقریب نامحدود است اما مدت زمان ذخیرهسازی اطلاعات در این حافظه بسیار کوتاه و از یک ثانیه تجاوز نمیکند (بهین، ۱۳۸۷). شواهدی قوی به نفع وجود انبار تصویری در دسترس است. انبار تصویری[۱۴۴] یک ثبتکننده حسی دیداری جداگانه است که اطلاعات را برای زمان بسیار کوتاهی در خود نگه میدارد. نام آن برگرفته از این واقعیت است که اطلاعات را برای زمان بسیار کوتاهی در خود نگه میدارد و اطلاعات در آن به صورت تصویری ذخیره میشود؛ این تصویرها دیداری و بازنمای چیزی هستند. اطلاعات دیداری از طریق انبار تصویری وارد سامانه حافظه ما میشود. این انبار اطلاعات دیداری را برای دوره خیلی کوتاهی نگهداری میکند. در شرایط عادی این اطلاعات ممکن است به انبار دیگری منتقل، یا به طور کامل پاک شود. اگر قبل از اینکه زمان کافی برای انتقال اطلاعات به انبار حافظه دیگر وجود داشته باشد اطلاعات دیگری روی آن را بگیرد، اطلاعات اولیه پاک میشود (استرنبرگ، ۲۰۰۶).
ب) انباره کوتاهمدت: بعد از این که اطلاعات وارد شده به حافظه حسی به الگوهای تصویری یا صوتی (یا دیگر رمزهای حسی) تبدیل شد، این اطلاعات به حافظه کوتاهمدت انتقال مییابد. در حافظه کوتاهمدت اطلاعات به صورت رمز در میآیند. اطلاعات وارده به حافظه کوتاهمدت ۳۰ ثانیه در این حافظه باقی میماند و پس از آن فراموش میشود مگر آن که تکرار شود. حافظه کوتاهمدت نه تنها از نظر زمان بلکه از لحاظ گنجایش نیز محدود است. پژوهشگران گنجایش این حافظه را ۵ تا ۹ ماده اطلاعاتی برآورد میکنند (میلر، ۱۹۵۶)؛ یعنی برخی افراد قادر به حفظ ۹ ماده اطلاعاتی در حافظه کوتاهمدت و برخی تنها ۵ ماده را در حافظه کوتاهمدت خود نگه میدارند (بهین، ۱۳۸۷). بر اساس الگوی اتکینسون-شیفرین انبار کوتاهمدت تنها چند گویه محدود را نگهداری نمیکند بلکه برخی از فرایندهای کنترلی را نیز در اختیار دارد که جریان اطلاعات را تنظیم و به انبار درازمدت منتقل یا از آن دریافت میکند (استرنبرگ، ۲۰۰۶).
ج) انبار درازمدت: همواره مقدار زیادی از اطلاعات که وارد حافظه کوتاهمدت ما میشود از این حافظه حذف میشود و تنها قسمت کوچکی از آن وارد حافظه درازمدت میگردد. اطلاعات به سرعت وارد حافظه کوتاهمدت میشوند اما برای انتقال اطلاعات از حافظه کوتاهمدت به حافظه بلندمدت زمان و کوشش زیادتری نیاز است. تکرار مطالب موجود در حافظه کوتاهمدت سبب انتقال آن به حافظه درازمدت میشود. حافظه درازمدت حفظ اطلاعات، چند دقیقه پس از یاد گیری تا آخر عمر شخص را شامل میشود (بهین، ۱۳۸۷).
دونالد هب[۱۴۵] (۱۹۴۹) معتقد بود که هیچ مکانیزم واحدی نمیتواند تمام پدیدههای یادگیری را توجیه کند. ما میتوانیم خاطراتی را به طور تقریبی در یک لحظه تشکیل دهیم و برخی از آنها یک عمر دوام میآورند. هب معتقد بود بعید است که هیچ فرایند شیمیایی بتواند آن قدر سریع اتفاق بیفتد که حافظه فوری را توجیه کند و آنقدر دوام بیاورد که حافظه دایمی شود؛ بنابراین او حافظه کوتاهمدت رویدادهایی که تازه اتفاق افتادهاند را از حافظه بلندمدت رویدادهای مربوط به زمانهای قبل متمایز کرد. چند نوع شواهد از این تمایز حمایت میکنند:
الف) حافظه کوتاهمدت و حافظه بلندمدت از نظر گنجایش تفاوت دارند. ب) اغلب بزرگسالان سالم میتوانند به طور تقریبی هفت ماده نامربوط را در حافظه کوتاهمدت تکرار کنند، بسته به شرایط، گاهی بیشتر یا کمتر. در مقابل، حافظه بلندمدت گنجایش وسیعی دارد که برآورد کردن آن دشوار است. وقتی چیز تازهای را یاد میگیرید مجبور نیستید چیز قدیمی را فراموش کنید تا فضایی برای آن باز کنید. ج) محفوظات کوتاهمدت در صورتی که مرور نشوند، فوری محو میشوند. برای مثال، اگر توالی حروفDZLAUV را بخوانید و بعد چیزی حواس شما را پرت کند طوری که نتوانید این حروف را مرور کنید و یا ۵ ثانیه بعد احتمال این که آنها را درست تکرار کنید خیلی زیاد است، ۱۰ ثانیه بعد کمتر میشود، و ۲۰ ثانیه بعد یا بیشتر خیلی کم میشود. در مقابل میتوانید خیلی از محفوظات بلندمدت را که سالها به آنها فکر نکردهاید را به یاد آورید. با این حال، توجه داشته باشید پژوهشهایی که از دست دادن سریع حافظه کوتاهمدت را نشان میدهند تقریبا به طور کامل به موضوعات بیمعنی پرداختهاند (کالات، ۲۰۰۷).
الگوی سطح پردازش: چهارچوب سطوح پردازش دیدگاه افراطی گذر از الگوی سه انباری حافظه، و مبتنی بر این فرض است که حافظه شامل سه یا حتی تعداد مشخصی از انبارههای مجزا نیست، بلکه در طول یک پیوستار، از نظر میزان عمق رمزگردانی در حال تغییر است (کریک و لاکهارت، ۱۹۷۲). به طور نظری تعداد سطوح پردازش برای رمزگردانی گویههای مختلف، بینهایت است. مرز مشخصی بین یک سطح پردازش و سطح دیگر وجود ندارد. در این الگو بر پردازش به عنوان کلید ذخیرهسازی تاکید شده است. سطحی که اطلاعات در آن پردازش میشود تا حد زیادی بستگی به نحوه رمزگردانی آن دارد، به علاوه هر چه سطح پردازش عمیقتر باشد، به طور کلی احتمال بازیابی آن مورد بیشتر خواهد بود (کریک و براون، ۲۰۰۰).
بعد از پرداختن به الگوهای سنتی حافظه، میتوانیم از یک الگوی تلفیقی حافظه، “حافظه فعال[۱۴۶]” نام ببریم که شاید امروزه این الگو از همه بیشتر مورد استفاده و پذیرش قرار گرفته باشد. حافظه فعال فقط جدیدترین بخش فعال شده حافظه درازمدت را نگهداری میکند و این عناصر فعال شده را به داخل و خارج از انبار خلاصه و موقت حافظه میفرستد (دوشر[۱۴۷]، ۲۰۰۳، ترجمه خرازی و حجازی، ۱۳۸۷). در ادامه به طور جدیتر و همه جانبهتری به این مبحث خواهیم پرداخت.
سه مرحله حافظه
رمزگردانی[۱۴۸]، اندوزش[۱۴۹] و بازیابی[۱۵۰] سه مرحله حافظه هستند. ورود اطلاعات به حافظه را رمزگردانی میگویند. هنگامی که یک درونداد[۱۵۱] فیزیکی (مانند امواج صوتی) با آن چه که قرار است وارد حافظه شود (برای مثال نام یک شخص) مطابقت دارد، به نوعی رمز یا بازنمایی مورد پذیرش حافظه تبدیل شده و آن بازنمایی در حافظه جا داده میشود. این رمز در یک فاصله زمانی نگهداری یا “یاداندوزی” میشود که این مرحله اندوزش نامیده میشود. هنگامی که آن رمز از انباره حافظه فراخوانده شود، مرحله بازیابی نام دارد (اتکینسون و هکاران، ۱۳۸۴).
تکالیف مورد استفاده برای اندازهگیری حافظه
پژوهشگران برای مطالعه حافظه تکالیف گوناگونی را طراحی کردهاند که از آزمودنیها خواسته میشود اطلاعات قراردادی (مانند نمرات) را به شیوههای مختلف به یاد بسپارند که این تکالیف به شرح زیر هستند:
۱- تکالیف یادآوری در برار تکالیف بازشناسی: در یادآوری واقعیتها، واژه یا سایر گویهها از حافظه شخص تولید میشود. در بازشناسی، گویهای که از قبل فرا گرفته شده انتخاب یا مشخص میشود. سه نوع تکلیف عمده یادآوری وجود دارد؛ اول “یادآوری متوالی[۱۵۲]” که بر اساس آن گویهها به همان ترتیبی که ارائه شدهاند، یادآوری میشوند (کرودر و گرین[۱۵۳]، ۲۰۰۰). دوم “یادآوری آزاد[۱۵۴]” که گویهها را به ترتیبی که شخص انتخاب میکند، به یاد آورده میشوند. سوم، “یادآوری نشانهدار[۱۵۵]” که در آن، ابتدا گویهها به صورت زوجی نشان داده میشوند و از شخص خواسته میشود که همتای آن را یادآوری کند (لاکهارت[۱۵۶]، ۲۰۰۰). حافظه بازشناسی به طور معمول خیلی بهتر از حافظه یادآوری است. تکالیف مختلف حافظه نشانه سطوح مختلف یادگیری است. تکالیف یادآوری به طور کلی، در مقایسه با بازشناسی، موجب سطوح عمیقتری از یادگیری میشود. برخی از روانشناسان به تکالیف حافظه بازشناسی تحت عنوان “دانش پذیرا[۱۵۷]” اشاره میکنند. به جای آن تکالیف حافظه یادآوری که در آن باید پاسخی تولید شود، نیاز به “دانش بیانگر[۱۵۸]” دارد. تفاوت بین دانش پذیرا و دانش بیانگر در زمینههایی غیر از تکالیف ساده حافظه (مانند هوش، زبان و رشد شناختی) نیز مشاهده میشود (استرنبرگ، ۱۹۴۹).
۲- تکالیف حافظه ضمنی در برابر حافظه صریح: هر تکلیفی که در آن شخص به صورت هشیار درگیر یادآوری میشود، در بر گیرنده حافظه صریح[۱۵۹] است. در حافظه ضمنی[۱۶۰]، شخص چیزی را یادآوری میکند ولی از این که در تلاش برای چنین کاری است، آگاهی هشیار ندارد (شاکتر، ۱۹۹۵ و ۲۰۰۰؛ شاکتر، چیو و اوشنز، ۱۹۹۳؛ شاکتر و گراف، ۱۹۸۶؛ اتکینسون، ۱۹۴۹، ترجمه خرازی و حجازی، ۱۳۸۷).
زیست شناسی یادگیری و حافظه
پژوهشها نشان دادهاند که مراحل حافظه را ساختارهای متفاوتی در مغز اداره میکنند. شواهد به دست آمده از عکسبرداری از مغز نشان دادهاند که در جریان رمزگردانی، نواحی نیمکره چپ فعالتر و در جریان بازیابی، نیمکره راست مغز بیشتر فعال میشوند (شالیس[۱۶۱] و همکاران، ۱۹۹۴؛ تالوینگ[۱۶۲] و همکاران، ۱۹۹۴؛ ترجمه براهنی و همکاران، ۱۹۹۴). پژوهش درباره رابطه بین هوش واندازه کلی مغز نتایج گیج کننده و اغلب متضادی پیدا کرده است؛ این امر در مورد اندازه هیپوکامپ صدق میکند. در تحقیقات انجام شده روی کودکان، نوجوانان و جوانان، معلوم شده است کسانی که هیپوکامپ کوچکتری دارند به طور متوسط از عملکرد حافظه بهتری برخوردار هستند (ونپتا،۲۰۰۴). یک فرضیه این است که آپوپتوسیس[۱۶۳] (خودکوشی نورونی) با دور ریختن نورونهای بیفایده، هیپوکامپ را بهبود میبخشد، افرادی که هیپوکامپ بزرگتری دارند کمتر در معرض این فرایند دور ریختن قرار گرفتهاند اما این عقیده فقط یک فرضیه است. در بررسی بزرگسالان مسنتر نتایج ناهماهنگی پیدا شده است. هنگامی که افراد مسنتر میشوند، هیپوکامپ به تدریج کوچکتر میشود. در یک تحقیق معلوم شد ضعف حافظه در بین افرادی که هیپوکامپ آنها کوچک شده سریعتر از حد متوسط است (رودریگو و راز، ۲۰۰۴). در تحقیق دیگری که روی بزرگسالان مسن اجرا شد، بین حافظه کلامی و اندازه توام هیپوکامپ و قشر انتورینال[۱۶۴]، منطقهای که به هیپوکامپ متصل است همبستگی نیرومندی به دست آمد (روزن و مکاران، ۲۰۰۳)؛ با این حال، تحقیقات دیگر بین اندازه هیپوکامپ و حافظه در افراد مسن، رابطه کم یا حتی برعکس پیدا کردهاند: حافظه بهتر در کسانی که هیپوکامپ کوچکتری دارند (ونپتا،۲۰۰۴). مطالب مربوط به فعالیت هیپوکامپ از اندازه آن نیرومندتر به نظر میرسند. افراد از نظر ژنی که BDNF (نوعی نوروتروفین[۱۶۵])را کنترل میکند، تفاوت دارند. رایجترین نوع این ژن برای اسیدآمینه والین[۱۶۶] در یک محل روی پروتئین BDNF رمزگردانی میشود؛ در حالی که نوع کمتر رایج آن برای متیونین[۱۶۷] رمزگردانی میشود. افراد دارای ژن ویژه متیونین در تکالیف حافظه عملکرد بدتر از حد متوسط دارند و فعالیت هیپوکامپ آنها هنگام انجام دادن این تکالیف کمتر از حد متوسط است ( حریری، ماتای، تسی تور، فرا، و وینبرگر، ۲۰۰۳؛ به نقل از کالات، ۲۰۰۷).
حافظه فعال
بدلی و هیچ[۱۶۸] (۱۹۷۴ ،۱۹۹۴) به عنوان جایگزین مفهوم حافظه کوتاهمدت، اصطلاح حافظه فعال را معرفی کردند تا تاکید کنند که مخزن موقتی به طور صرف یک ایستگاه بین راه به حافظه بلندمدت نیست، این روشی است که اطلاعات را در حالی که روی آن کار و به آن توجه میشود، ذخیره میگردد (به نقل از کالات، ۲۰۰۷). در مطالعه کارکردهای شناختی انسان در طی ۳۵ سال گذشته، حافظه فعال یکی از بانفوذترین سازهها میباشد، به طوری که اختلال در کنشهای حافظه از ویژگیهای مهم دیگر کودکان دارای ناتوانی یادگیری است. به طور اساسی حافظه فعال به عنوان یک دستگاه حافظه موثر مفهومسازی میشود که مسوول ذخیرهسازی موقتی و پردازش همزمان اطلاعات میباشد (بایلیس، جرلد، بدلی، گان و لی[۱۶۹]، ۲۰۰۵). به طور مکرر و متناوب، حافظه فعال به عنوان استفاده از اطلاعات ذخیره شده موقتی در عملکرد تکالیف شناختی پیچیدهتر است (هالم و مککنزی، ۱۹۹۲) و یا به عنوان یک فضای ذهنی برای دستکاری ارائه حافظه بلندمدت شده است (استالتفاس، هاشر و زاک[۱۷۰]، ۱۹۹۶). در نهایت این که حافظه فعال به عنوان یک سیستم جامع در نظر گرفته میشود که کنشها و زیرسیستمهای حافظه بلندمدت و کوتاهمدت متنوعی را به هم پیوند میدهد (بدلی، ۱۹۸۶).
چندین ساختار و فرایند رایج در نظریهها و مدلهای متنوع حافظه فعال عبارتند از: ۱) یک نسخه ذخیره کلامی و بینایی-فضایی، ۲) یک کارکرد رمزگذاری، ۳) درگیری در تلاش جهت بازگردانی از حافظه بلندمدت، ۴) قانونمندی فرایند راهکارها و ۵) فرایندهای اجرایی و توجهی. به طور کلی ترکیب آگاهی لحظه به لحظه و تلاشها برای پشتیبانی کردن اطلاعات مربوط به حافظه کوتاهمدت و تلاش برای بازگرداندن اطلاعات از آرشیو تشکیل شده را شامل میگردد (به نقل از دهن، ۲۰۰۸).
حافظه فعال مانند دیگر انواع حافظه شامل سه مرحله رمزگردانی، اندوزش و بازیابی است:
الف) رمزگردانی: برای رمزگردانی اطلاعات در حافظه فعال، نخست باید توجه شخص بر آن متمرکز شود. از آنجا که توجه امری انتخابی است تنها آن چه انتخاب شود به حافظه فعال راه مییابد. این بدان معنا است که بخش عمده آن چه در معرض حواس قرار میگیرد هرگز حتی به حافظ فعال راه نمییابد و به طور مسلم برای بازیابی بعدی نیز در دسترس نتواند بود. در واقع بخش عمده “ناتوانی حافظه” ناشی از فقدان توجه است. دو نوع رمزگردانی وجود دارد؛ الف) رمزگردانی شنیداری: در جریان رمزگردانی، اطلاعات به صورت رمز یا بازنمایی وارد حافظه میشود. پژوهشها نشان داده که میتوان اطلاعات را به یکی از صورتهای بازنمایی دیداری (تصویر ذهنی ارقام)، بازنمایی شنیداری (صدای نام ارقام) یا بازنمایی معانی (نوعی پیوند معنادار بین ارقام) در حافظه فعال رمزگردانی کرد. ب) رمزگردانی دیداری: در صورت نیاز میتوان مواد کلامی را به صورت رمز دیداری نیز حفظ کرد. آزمایشها نشان داده که هر چند مواد کلامی را میتوان به صورت دیداری نیز حفظ کرد اما این رمز دیداری به سرعت محو میشود. هر چند بیشتر مردم میتوانند تصویر ذهنی دیداری را در حافظه کوتاهمدت حفظ کنند اما فقط تعداد معدودی قادرند تصاویر را به روشنی عکس با تمام جزییات آنها به یاد بسپارند. این توانایی بیشتر در کودکان دیده میشود (به نقل از اتکینسون، ۱۳۸۴).
ب) اندوزش: شاید باارزشترین مشخصه حافظه فعال، گنجایش بسیار محدود آن باشد که به طور متوسط برابر با ۵ تا ۹ ماده است. برای تقویت اندوزش به کمک حافظه درازمدت مواد تازه به صورت واحدهای معنادار بزرگتر دوباره رمزگردانی شده و سپس این واحدها در حافظه فعال اندوخته میشوند. نام این کار تقطیع و نام واحدهای آن قطعه است و گنجایش حافظه فعال را به عبارت دقیقتر میتوان ۵ تا ۹ قطعه دانست (میلر، ۱۹۵۶؛ به نقل از اتکینسون، ۱۳۸۴).
ج) بازیابی: اگر محتوای حافظه فعال در بخش هشیاری ذهن فعال است، عقل سلیم حکم میکند که این اطلاعات بلافاصله در دسترس باشد؛ به این معنا که لزومی ندارد برای به دست آوردن آنها کندوکاو کرد بلکه در هر آن، در دسترس قرار دارد؛ پس بازیابی نباید به تعداد ماده موجود در حیطه هشیاری بستگی داشته باشد، باید گفت که در این مورد عقل سلیم اشتباه میکند. پژوهش نشان داده است که هر قدر تعداد مادهها در حافظه فعال بیشتر باشد، بازیابی کندتر صورت میگیرد. اگر حافظه فعال حالتی از فعالشدگی دانسته شود میتوان نتیجه گرفت بازیابی هر ماده از حافظه فعال، ممکن است بستگی به این داشته باشد که فعالشدگی آن ماده به سطح بحرانی رسیده یا خیر؟ یعنی آزمودنی هنگامی وجود ماده آزمون را در حافظه فعالش تایید میکند که فعالشدگی بالاتر از سطح بحرانی باشد. البته هرچه تعداد ماده در حافظه فعال بیشتر باشد، میزان فعالشدگی هر ماده کمتر خواهد شد (مانسل ۱۹۷۹). با این قبیل الگوهای فعالشدگی توانستهاند بسیاری از جنبههای بازیابی از حافظه فعال را به دقت پیشبینی کنند (مکالری و دوشر، ۱۹۸۹؛ به نقل از اتکینسون، ۱۳۸۴).
بدلی و هیچ (۱۹۷۴) سه عنصر حافظه فعال را مشخص کردند: اولین عنصر طرح دیداری-فضایی[۱۷۱] است که اطلاعات دیداری را برای مدت کوتاهی ذخیره میکند. دومین عنصر حلقه واجشناختی[۱۷۲] است که اطلاعات شنیداری از جمله کلمات را ذخیره میکند (به نقل از کالات، ۲۰۰۷). دو مولفه این حلقه حیاتیاند: یکی انبار واجشناختی است که اطلاعات را در حافظه نگهداری میکند و دیگری تمرین ذهنی گفتار ناملفوظ[۱۷۳] است که از آن برای قرار دادن اطلاعات در حافظه در وهله اول استفاده میشود، بدون این حلقه، اطلاعات صوتشناختی بعد از دو ثانیه زایل میشوند (به نقل از استرنبرگ، ۱۹۴۹). آنها حلقه واجشناختی را به این دلیل از طرح دیداری-فضایی متمایز کردند که به نظر میرسد حافظه کلامی از حافظه دیداری مستقل باشد. سومین عنصر سازوکار اجرایی مرکزی[۱۷۴] است که توجه را به سمت یک محرک یا محرک دیگر هدایت کرده و تعیین میکند که چه موادی در حافظه فعال اندوخته شوند (به نقل از کالات، ۲۰۰۷). مجری مرکزی برای حافظه کاری امری حیاتی استزیرا همچون سازوکار دروازه تصمیم میگیرد که کدام اطلاعات بیشتر پردازش شود و چگونه پردازش انجام گیرد. این سازوکار تصمیم میگیرد کدام منابع به کدام حافظه و تکالیف مرتبط با آن اختصاص یابد و چگونه اختصاص یابد. همچنین درگیر استدلال و درک سطح عالیتر است و در هوش انسان نقش محوری دارد (به نقل از استرنبرگ، ۲۰۰۶).
بدلی عناصر دیگری را به حافظه فعال اضافه کرد. چهارمین عنصر تعدادی از دیگر “سامانههای فرعی در اختیار[۱۷۵]” هستند که دیگر تکالیف شناختی یا ادراکی را انجام میدهند (بدلی، ۱۹۸۹). بدلی مولفه دیگری به نام “میانگر رویدادی[۱۷۶]” به حافظه فعال اضافه کرده است. میانگر رویدادی سامانهای با ظرفیت محدود است که قادر است اطلاعات را از سامانههای فرعی و از حافظه درازمدت به شکل بازنمود یکپارچه رویداد درآورد. این مولفه اطلاعات بخشهای مختلف حافظه فعال را به نحوی تلفیق میکند که به نظر معقول آید (به نقل از استرنبرگ، ۲۰۰۶).
روشهای عصب روانشناختی و به ویژه تصویربرداری از مغز میتواند برای درک ماهیت حافظه خیلی مفید باشد (باکنر[۱۷۷]، ۲۰۰۰؛ راگ و آلن[۱۷۸]، ۲۰۰۰؛ مارکویچ[۱۷۹]، ۲۰۰۰؛ روزنویگ[۱۸۰]، ۲۰۰۳). تحقیقات عصب روانشناختی از تمایز بین حافظه فعال و حافظه درازمدت حمایت کرده است. این تحقیقات شواهد فراوانی را درباره وجود یک میانگیر محدود حافظه عرضه کردهاند. از میانگیر برای یادسپاری موقت اطلاعات استفاده میشود. میانگین متمایز از حافظه درازمدت است که برای یادسپاری درازمدت اطلاعات مورد استفاده میشود (شاکتر، ۱۹۸۹؛ اسمیت و ژونایدز[۱۸۱]، ۱۹۹۵؛ اسکوایر، ۱۹۸۶؛ اسکوایر و نولتون، ۲۰۰۰)؛ علاوه بر این پژوهشگران در چند تحقیقات امیدوارکننده جدید با بهره گرفتن از فنون پت شواهدی دال بر وجود نواحی متمایز مغزی برای جنبههای مختلف حافظه فعال به دست آوردهاند. به نظر میرسد حلقه واجشناختی که نگهدارنده اطلاعات مرتبط با گفتار است درگیر فعالسازی دو جانبه قطعات پیشانی و گیجگاهی باشد (کابزا و ناییبرگ[۱۸۲]،۱۹۹۷). جالب آن که به نظر میرسد لوح دیداری فضایی مناطق کمی متفاوت را فراهم میسازد. این که کدام یک را فعال سازد بستگی به طول فاصله نگهداری دارد. فواصل کوتاهتر مناطقی از قطعات پسسری و پیشانی راست را فعال میسازند. فواصل طولانیتر مناطقی از قطعات گیجگاهی و پیشانی چپ را فعال میکنند (هاکسبای[۱۸۳] و همکاران، ۱۹۹۵). در نهایت به نظر میرسد کارکردهای مرکزی بیشتر درگیر فعالسازی قطعات پیشانی باشد (رابرتز، رابینز و ویسکرانتز[۱۸۴]، ۱۹۹۶؛ به نقل از استرنبرگ، ۲۰۰۶).
تکالیف اندازهگیری حافظه فعال
حافظه فعال را با اجرای چندین تکلیف مختلف میتوان اندازهگیری کرد؛ تکلیف (a): تاخیر در یادسپاری است، در این تکلیف برای مثال یک شکل هندسی نشان داده میشود، آنگاه فاصله یادسپاری وجود دارد که ممکن است با تکالیف دیگر پرشود یا نشود که در آن صورت،زمان بدون انجام دادن مداخلهگر خاصی میگذرد؛ سپس محرکی به آزمودنی عرضه میشود و او باید بگوید آن محرک جدید است یا قدیمی. تکلیف (b): تکلیف بار حافظه فعال با ترتیب موقتی است. در این تکلیف مجموعهای از گویهها عرضه میشود. بعد از مدتی، گویههایی که علامت ستاره دارند، نشان میدهند که آزمونی عرضه خواهد گشت. آزمون عرضه میشود و آزمودنی باید بگوید که آیا گویه جدید است یا قدیمی. تکلیف ©: تکلیف ترتیب زمانی است و مجموعهای از گویهها عرضه میشود.آنگاه ستارهها نشان میدهد که آزمودنیها ارائه خواهد شد. آزمون دو گویه ارائه شده قبلی را نشان میدهد. آزمودنی باید بگوید کدام یک از گویه دیرتر عرضه شده است. تکلیف (d): تکلیف تعدادی به عقب است. محرک ارائه میشود، در نقطه خاصی از فرد خواسته میشود محرکی را که چند مرحله قبل ارائه شده بود، تکرار کند (به نقل از استرنبرگ، ۲۰۰۶).
نظریههای حافظه فعال
مدل پردازش اطلاعات[۱۸۵]
در سال۱۹۶۰ یک مدل شناختی از پردازش ذهن انسان به عنوان مدل پردازش اطلاعات پذیرش گستردهای را به دست آورد. این مدل با تشبیه ذهن انسان به سیستم پردازش کامپیوتر روند پردازش اطلاعات را از گیرندههای حسی تا ذخیره اطلاعات و پاسخهای رفتاری را تبیین میکند. بر اساس این مدل، سیستم پردازش شناختی یک مجموعه جداگانه را در بردارد اما زیر سیستمهای پردازش اطلاعات به یکدیگر متصلاند و به همراه مولفهها و اجزای حافظه هسته سیستم را تشکیل میدهند (گاگن، یکوویج و یکوویج[۱۸۶]، ۱۹۹۳). انواع اصلی از پردازش در مدل، ادراک انتخابی، رمزگذاری، اندوزش، بازگردانی و سازماندهی پاسخ و کنترل سیستم را در بردارد. این مدل به لحاظ ایستا و بدون تحرک بودن و همچنین نداشتن ارتباط با یادگیری تحصیلی مورد انتقاد قرار گرفت (به نقل از دهن، ۲۰۰۸).
مدل اتکینسون-شیفرین[۱۸۷]
از میان مدلهای متعدد حافظه در سال ۱۹۶۰ و۱۹۷۰، مدل اتکینسون-شیفرین (۱۹۶۸)، بیشترین پذیرش را به دست آورد. مدل اتکینسون ـ شیفرین، در واقع بسطیافته مدل پردازش اطلاعات است که در اصل توسط برودبنت[۱۸۸] (۱۹۵۸) معرفی و پیشنهاد شد. اتکینسون و شیفرین، حافظه را به سه مولفه اندوزش تقسیم کردند: چندین حافظه حسی وجود دارد که هر یک اطلاعات را از یک اندام حسی میپذیرند؛ و یک حافظه کوتاهمدت که به واسطه حافظه حسی موقتی تقویت میگردد؛ و یک حافظه بلندمدت که ورودیها و خروجیهای اطلاعات به حافظه کوتاهمدت را مبادله میکند (هالم و مککینزی[۱۸۹]، ۱۹۹۲). اتکینسون و شیفرین معتقد بودند که حافظه کوتاهمدت فضای تمرینی برای یادگیری حافظه بلندمدت هست. در این مدل حافظه کوتاهمدت به عنوان ویژگی محوری میباشد. اطلاعات موجود در حافظه کوتاهمدت به سرعت فراموش میشوند مگر این که از طریق مرور ذهنی نگهداری شوند. اتکینسون و شیفرین بیان کردند که یادگیری بستگی به مقدار زمان اطلاعات در حافظه موقتی دارد. این مدل همچنین فرض میکند که حافظه کوتاهمدت نقش مهمی در بازیابی حافظه بلندمدت بازی میکند (به نقل از دهن، ۲۰۰۸).
البته در انتقادی که به این مدل شده است از آن به عنوان مدل سطح متوسط[۱۹۰] یاد کردهاند و گفتهاند که این مدل بیش از حد کارکرد حافظه را ساده انگاشته است و با تاکید بسیار بر ساختار حافظه فرایند پردازش را نادیده گرفتهاند و با ظهور نظریههای حافظه فعال، این مدل خیلی زود محو شد. هر چند که سه بخش نسخه مدل اتکینسون-شیفرین به عنوان یک چارچوب مهم برای تفسیر عملکرد حافظه همچنان باقی است (دهن، ۲۰۰۸).
مدل سطوح پردازش[۱۹۱]
در سال ۱۹۷۰ هنگامی که روانشناسانشناختی بیشتر از ساختار به فرایند حافظه علاقهمند شدند، پیشنهاد شد که سطح پردازش روی میزان پایداری حافظه تاثیر میگذارد؛ با عمیقتر کردن و استادانه درست کردن فرایند و کدگذاری یادگیری، به احتمال بیشتر یادگیری بلندمدت منجر میگردد (کرینگ و لوکارت، ۱۹۷۲). سطحی و کمعمق بودن رمزگذاری، همچون قضاوت درباره تشابه صوتی، در حفظ کردن ضعیفتر نتیجه میدهد در حالی که رمزگذاری عمیقتر، همانند یک قضاوت معنایی، به طور اساسی یادآوری را بهتر ایجاد میکند؛ بنابراین پردازش عمیقتر برای یادگیری مناسبتر است. حتی با وجود این که این مدل بر پردازش فراتر از ساختار تاکید کرده است در تمایز بین حافظه کوتاهمدت و بلندمدت باقیمانده است.
تحقیق روی مدل سطوح پردازشی اختلاف نظرهای زیر را نشان داد:
الف) رمزگذاری سطحی همچون مرور ذهنی میتواند حافظه را در برابر گذر زمان مقاوم کند؛ ب) روش بهینه رمزگذاری بستگی به نشانههای مادی و نشانههای بازیابی دارد؛ ج) حفظ و ثبت کردن ممکن است بستگی به شیوه پردازش داشته باشد (کلامی قویتر از بینایی است) و د) پردازش سطحی لزوما زمان کمتری از پردازش عمیقتر نمیبرد (به نقل از دهن، ۲۰۰۸).
مدل بَدلی[۱۹۲]
در سال ۱۹۷۴ زمان آن رسیده بود که یک نظریه پخته برای حافظه کوتاهمدت ایجاد گردد. بَدلی و هیچ[۱۹۳] (۱۹۷۴) یک مدل چند مولفهای را برای حافظه کوتاهمدت پیشنهاد دادند. برخی مولفهها به طور اصولی به عنوان پذیرش حافظه تعیین شدند، در حالی که دیگر مولفهها برای پردازش اطلاعات تعیین شدند. این دو روانشناس بریتانیایی، ایده یک “حافظه فعال” را در “حافظه کوتاهمدت” پرورش دادند. آنان حافظه فعال را به عنوان “یک سیستم برای نگهداری موقتی و دستکاری اطلاعات در طی عملکرد یک دامنهای از فعالیت تکالیف شناختی همچون فهم و ادراک، یادگیری و استدلال” تعریف کردند (به نقل از دهن، ۲۰۰۸). بررسی در زمینه حافظه و پردازش اطلاعات با طرح “مدل حافظه فعال” توسط بَدلی و هیچ (۱۹۷۴) به طور چشمگیری تغییر یافت. طبق این مدل، حافظه فعال شامل سه مولفه است: یک سیستم حافظه واجشناختی، یک سیستم حافظه دیداری-فضایی و یک سیستم اجرایی مرکزی[۱۹۴]. سیستم واجشناختی شامل یک فضای ذخیرهسازی که میتواند اطلاعات واجشناختی را به منظور یکپارچهسازی با حافظه بلندمدت یا تبدیل به دیگر محرکها حفظ کند. سیستم حافظه دیداری-فضایی، سیستم مشابه با سیستم قبلی است که صرفا محرکهای دیداری را نگه میدارد و سیستم اجرایی مرکزی، منابع پردازشی را به این سیستمهای ثانویه اختصاص میدهد (برسناهان، ۲۰۰۶؛ به نقل از خسروجاوید، ۱۳۸۷).
در واقع مدل بَدلی سلسله مراتبی است و کارکرد مرکزی به عنوان سطح برتر آن عامل، منطقه آزادی است که همه زیر مولفهها را کنترل میکند. بَدلی عقیده داشت که کارکرد مرکزی به عنوان جوهر حافظه فعال هست. وی به طور معمول دو سیستم جانبی را به عنوان مولفههای حافظه کوتاهمدت اشاره میکند. چندی بعد، بَدلی (۲۰۰۰) مولفه دیگری را نیز اضافه کرده است. در طی ۳ دهه گذشته مطالعات فراوانی مدل بَدلی را بررسی کردند. به طور شگفتانگیزی، مدارک و شواهد تجربی نسخه نظریه حافظه فعال را حمایت کردند (به نقل از دهن، ۲۰۰۸).
یادگیری و حافظه فعال
در فعالیتهای روزانه بسیاری اوقات تقاضاها و اهدافی وجود دارند که برای ظرفیت محدود پردازشی حافظه فعال با هم رقابت میکنند. خوشبختانه مشارکت فعالانه حافظه فعال نیازی به همه عملیات شناختی ندارد. بسیاری از کنشهای شناختی و رفتارها میتوانند به طور مناسبی در یک روش و سبک خودکار با اندکی از حافظه فعال یا حتی بدون اتکا به آن انجام گیرد (آنزورث و انگل[۱۹۵]، ۲۰۰۷)؛ بنابراین حافظه فعال برای اکتساب مهارتی که منجر به پردازش خودکار میگردد، ضروری است؛ این کار هنگامی ضرورت مییابد که با اطلاعات، مشکلات و یا موقعیتهای جدید، تلاش برای بازداری اطلاعات نامرتبط، نگهداری اطلاعات جدید و به طور آگاهانه گرفتن اطلاعات از حافظه بلندمدت روبرو میشویم (به نقل از دهن، ۲۰۰۸). حافظه فعال یکی از فرایندهای شناختی اصلی برای تفکر و یادگیری است. به واسطه استفاده کردن از محتویات دستگاههای اندوزش حافظه متعدد، حافظه فعال فرد را قادر به یادگیری میکند و امکان شناسایی افکار و عقاید را میدهد (به نقل از دهن، ۲۰۰۸).
فعال بودن حافظه مربوط به ابعاد متعددی از یادگیری تحصیلی، به ویژه ناشی از ظرفیت محدود آن میگردد. هر چند تفاوتهای فردی وجود دارد، ظرفیت حافظه فعال به طور کامل، کم استفاده است، حتی در افرادی که حافظه فعال نرمال دارند به طور مثال افراد معمولی تنها چهار بخش از اطلاعات را در یک زمان میتوانند دستکاری و ذخیره کنند (کوان[۱۹۶]، ۲۰۰۱) و این که اطلاعات دستکاری شده، برای یک مدت زمان کوتاه در حافظه فعال، شاید چیزی حدود دو ثانیه، بماند. لذا همیشه بر ظرفیت محدود حافظه فعال در نگهداشتن اطلاعات تاکید میگردد. در حالی که به صورت همزمان اطلاعات مشابه یا اطلاعات دیگری را نیز پردازش می کند (سوانسون[۱۹۷]، ۲۰۰۰)، چرا که حافظه فعال نقش اساسی را در کارکرد شناختی و یادگیری بازی میکند، یادگیری موفقیتآمیز به صورت عمده یک کارکرد از ظرفیت حافظه فعال افراد است. به طور نمونه، یک کودک با یک نارسایی شدید در حافظه فعال کلامی، احتمالا دارای یک ناتوانی خواندن میشود لذا به طور مسلم محدودیت اصلی حافظه فعال، در بهرهگیری موثر از منابعش برای همه افراد اهمیت دارد، نه فقط آنانی که نارسایی حافظه فعال دارند (به نقل از دهن، ۲۰۰۸).
نارساخوانی و حافظه فعال
بسیاری از تحقیقات اخیر در مورد شناخت در دانش آموزان با ناتواناییهای یادگیری بر تواناییهای حافظه تاکید داشتهاند. همانند کارهایی که بر روی سبکهای شناختی صورت گرفته، تحقیقات روی فرایندهای حافظه دانش آموزان با ناتواناییهای یادگیری نیز ناشی از این واقعیت هستند که معلمان آنها را با عملکرد روزانه این دانش آموزان مرتبط میدانند معلمان به طور سریع میپذیرند که بسیاری از دانش آموزان با ناتواناییهای یادگیری، مشکلات زیادی در ارتباط با حافظه دارند. وقتی آنها درباره این دانش آموزان صحبت میکنند مشکلات زیادی در ارتباط با حافظه دارند. این دانش آموزان در تکالیف مربوط به حافظه دچار مشکل هستند (بیل و تیپت[۱۹۸]، ۱۹۹۲؛ هولم و اسنولینگ[۱۹۹]، ۱۹۹۲؛ سوانسون و ساکس-لی[۲۰۰]، ۲۰۰۱؛ ترجمه علیزاده، ۱۳۹۰).
در حافظه فعال مغز در حالی که وظیفه شناختی دیگری انجام میدهد، اطلاعات دریافتی را فعالانه پردازش میکند. برای مثال حافظه فعال ممکن است اطلاعات جدید را به اطلاعاتی که از قبل در ذخیره حافظه بلندمدت وجود دارند، ارتباط دهد یا راهبرد دیگری برای سازماندهی اطلاعات مانند تقطیع[۲۰۱] (شکستن اطلاعات به تکالیف کوچکتر)، خوشهبندی[۲۰۲] (طبقهبندی اطلاعات)، یا مرور[۲۰۳] (تمرین آن) انتخاب کند. اطلاعات حافظه فعال ممکن است به علت تداخل (ورود اطلاعات دیگر و پس زدن اطلاعات قبلی)، جایگزینی (جایگزین شدن اطلاعات جدید به جای اطلاعات قبلی)، یا نابود شدن (اطلاعات پردازش نشوند) از بین بروند. ظرفیت حافظه فعال متفاوت است، اما نسبت به ظرفیت حافظه درازمدت ناچیز است؛ بنابراین اطلاعات برای مدت کوتاهی در آنجا نگهداری میشوند (هالاهان و همکاران، ۲۰۰۶).
شواهدی وجود دارد که نشان میدهد، اهمیت مشکلات مربوط به حافظه فعال و کارکرد اجرایی در خواندن برای دانش آموزان با ناتواناییهای یادگیری بیشتر از مشکلات حافظه کوتاهمدت است. در تحقیقی روی بازشناسی واژه و درک مطلب خواندن، پژوهشگران از تکالیفی استفاده کردند تا فرایندهای واجشناختی، درستنویسی و معنایی همه دانش آموزان با ناتوانی یادگیری را ارزیابی کنند (سوانسون و آشبیکر[۲۰۴]، ۲۰۰۰). به علاوه محققان با بهره گرفتن از تکالیفی مانند گستره جمله (مجموعهای از جملات ارائه میشود سپس از دانش آموزان پرسشهای درک مطلبی پرسیده میشود و بعد از آنها خواسته میشود آخرین کلمه را در هر جمله به یاد بیاورند)، گستره دیداری-فضایی (تشخیص وجود نقطهها در خانههای یک جدول) و تکلیف شمارشی (شمردن نقطهها در کنار دیگر قسمتهای موجود در عکس)، حافظه فعال را ارزیابی کردند. محققان، مهارتهای عملکردی فراشناختی یا اجرایی را نیز با پرسشنامهای که در آن دانش آموزان پس از گوش کردن به یک داستان یا خواندن آن باید به پرسشهای استنباطی پاسخ بدهند، مورد ارزیابی قرار دادند. در تمام این تکالیف دانش آموزان با ناتواناییهای یادگیری به طور معناداری ضعیفتر از خوانندههای ماهر عمل کردند و محققان به این نتیجه رسیدند که تواناییهای حافظه فعال میتواند نحوه عملکرد هر گروه را در تکالیف بازشناسی واژه و درک مطلب خواندن دچار مشکل هستند (به نقل از هالاهان، ۲۰۰۶؛ ترجمه علیزاده، ۱۳۹۰).
گستره پژوهشی